دانشجوی یک جایی در ایالت جابلقا چند ماه دوندگی می کند که مجوز اجرای کنسرت بگیرد. در خان آخر، مسئول مربوطه اعلام می کند که فقط سنتی.طرف می گوید که بابا،برنامۀ ما همه اش کلاسیک است و سنتی در تخصص ما نیست.مسئول محترم ،می گویدکه مرغ یک پا دارد و کلاسیک چیز بیخودی است و در نهایت می پرسد:"این کلاسیک که می گویی یعنی چی؟"و پس از شنیدن پاره ای توضیحات ،می گوید:"کلاسیک یعنی بتهوون؟"دانشجوی مربوطه نفسی به راحتی می کشد که:"آره یعنی بتهوون."مسئول می گوید:"خوب این را از اول می گفتی."و مجوز را اینطوری صادر می کند:
-بدین وسیله اجازه داده می شود که در روز فلان و در محل فلان، کنسرت موسیقی سنتی و بتهوون اجرا شود.
دانشجوی مذکور هم چاره ای نمی بیند جز این که پای جناب بتهوون را در کلیۀ اجراها باز کند تا خلاف قانون انجام نداده باشد.نتیجه آن که هم کنسرت با موفقیت اجرا می شود و اهل فن قضیه را می گیرند و هم این که در عالم واقع ،رخداد میمنت اثر و فرحبخشی اتفاق می افتد که جز در ایالت جابلقا،امکان وقوع آن نیست.می گویید نه،بخشهایی ازبروشور کنسرت را با هم می خوانیم و برای روح جناب بتهوون که برای چنین کنسرتی اینقدر مایه گذاشتند طلب آمرزش می کنیم.لازم به ذکر است که به علت ناخوانا بودن اسامی خاص،به جای آنها،تقی و نقی گذاشته ایم.
قسمت اول:
Czardas by V.monti.composer:L.V.Beetoven
Sohrab sepehri((مقدمه ای از بتهوون
Sonate Pathetique by Beethoven himself
قسمت دوم:
VASLE SARKHOSHI,by naghi(Beethoven,s old friend)
KHATERATE SHIRIN, by taghi)Beethoven,s old friend(
Some little pieces from bach به تصحیح بتهوون
Michele Strogoff(about Beethoven biography)
Noori,a song from beethoven
نظرات (6)
سلام
یکم - این ایما و اشارات / این خلاقیت ها محصول اسبداد در ایالت جابلقا ست
دوم - درود بر استبداد که مایه شکوفایی خلاقیت ها در جابلقا شده
سوم - جهنم جای دنجی ست .. ردپایی ازت نیست
Posted by باغبان جهنم | April 12, 2011 11:27 PM
حس طنزپردازی مردم ایالت جابلقاست دیگه
Posted by فرزام | April 13, 2011 9:18 PM
سلام
یکم - ردپایت رویت شد . سپاس !
Posted by باغبان جهنم | April 14, 2011 12:45 AM
با سلام... احیانا آن شاعر (ره) جابلقایی نبوده که فرموده: هركسی را عقل خود به كمال نمايد و فرزند خود به جمال ...
با سپاس
Posted by عمادالدین | April 15, 2011 7:53 PM
درود ..مدت كوتاهيست كه ميخونمتون...قلمتون گرم خانم صدر
Posted by شبنم... | April 15, 2011 11:08 PM
سركار خانم صدر
با قلم شيوايتان پس از مدتها خنده را بر لبهايم نشانديد و با طنز زيبايتان بسياري از ناگفته ها را بازگو كرديد قلمتان همواره در گردش باد
Posted by محمد رضا | April 24, 2011 10:27 PM