این روزها نامی مدام در ذهنم چرخ می خورد و تکرار می شود: پوریا عالمی که تا این لحظه تاریخی هنوز نمی دانیم جرمش چیست و انقدر گفته های ضد و نقیض و ادعاهای عجیب و غریب از سوی مسئولین مربوطه و غیر مربوطه شنیده ایم که به اصلش شک کرده ایم!عالمی را از زمان گل آقا و در ارتباط با ماهنامه می شناسم که صفحه آرایی می کرد و طنز می نوشت . جزو جوانترهای گل آقا بود و سعی داشت راههای جدید و متفاوتی را در انتخاب قالب و نوع نگارش تجربه کند. بعدها طنز را به صورت حرفه ای دنبال کرد و از پرکارترین های عرصۀ طنز این سالها بود که حاصلش شد نگارش طنز روزانه و هفتگی در چند نشریه و اداره چند صفحه طنز و ارائه چند مجموعه داستان و رمان و قطعۀ ادبی طنز به بازار کتاب. به نظرم ویژگی مهم قلم او، امتزاج آن با نوعی نگاه ادبی و شاعرانه است که البته در طنزنوشته های روزانه اش کمتر به چشم می آید و در شتاب کار هر روزه و برای مخاطب عام روزنامه نوشتن،گم می شود. ولی در قطعات ادبی و شعرواره ها و داستانهایش به چشم می آید و من با لذت این نوشته هایش را می خوانم واز این نگاه شاعرانه و عمیق جاری در اثر لذت می برم . ویژگی دیگرش آزمایشگری در طنز و تلاش برای یافتن راه و زبان و قالب نو و روزآمد در طنز است که در ستونهای روزانه اش در روزنامه ها هم به چشم می آید و در وانفسای طنز و طنزنویسی این روزهای ما،کاری است کارستان!
اما ویژگی مهمی که آثارش را از خیلی های دیگر متمایز می کند و در چند برخوردی که با او داشته ام حس کرده ام این ویژگی برخاسته از شخصیت و کاراکترش است، این است که او در برخورد با سوژه و حتی انتخاب واژگان،"حد" نگاه می دارد. حریم ها ی اخلاقی، فکری و سیاسی را می شناسد و سعی می کند آنها را نشکند و حفظ کند. احساس کرده ام او کارطنز را جدی می گیرد و به لوازم این جدی گرفتن کار، وفادار است و به چشم ابزار فعالیت سیاسی هم به آن نگاه نمی کند، این را قاطعانه می گویم ودلیل و مدرکش هم موجود است . حالا پوریا عالمی با این خصوصیات و با این نگاه ، از سوی مقامات مربوطه و غیر مربوطه، به اعمال ضد و نقیضی متهم شده است که هم را خنثی می کنند و مخاطب می ماند که کدامیک را باور کند! ظاهرا آنهایی که منار را برداشته اند، یادشان رفته پیش از آن فکری برای حفر چاهش بکنند! در هر حال، فارغ از همۀ این حرفها، امیدواریم بزودی ظرف همین چند روز آینده باز پوریا عالمی را ببینیم که همچنان پرکار، قلم می زند و مثل همیشه دنبال راههای جدیدی برای طرح دغدغه های ذهنیش است. او بی شک از سرمایه های طنز ماست و حیف است چنین با روح و ذهنش بازی شود. وزیر محترم ارشاد که می فرمایند ایجاد اختلاف میان مسئولان و سیاه نمایی و ترویج یاس و ناامیدی ریشۀ دستگیری این دوستان است، غافلند از این که آن چه سیاه می نمایاند و باعث ایجاد یاس و بدبینی می شود، اعمال نابخردانۀ خود ماست (که دنیا را انگشت به دهان کرده است)،نه بیان طنزآلودۀ یک تلخی و سیاهی، با این هدف که مخاطب، با خنده بر ناراستی ها، زندگانی و تلخی هایش را به امید روزهای بهتر، تاب آورد.
نظرات (10)
قصههای پريان از راستگو هم راستگوترند. نه به اين خاطر كه میگويند اژدهايان وجود دارند، بلكه به اين دليل كه به ما میگويند آنها از پادرآمدنی هستند...
Posted by عمادالدین | February 1, 2013 8:44 PM
سلام
خسته نباشید
Posted by راشدانصاری | February 5, 2013 11:11 AM
از قدیم شنیده بودیم ته خیار تلخ است و به مزاج کسی سازگار نیست ، پویا اگر به بخش های شیرین خیار اشاره می نمود بر او هزار احسنت فریبنده می گفتند و بقول قدیمی ها دامنش پر از «اشرفی» می نمودند ، جماعتی که تاب شنیدن حقیقت را ندارد اغلب بر خر مراد و مرکب تیز پایی سوار می شود که همه چیز را برای خود می خواهد و از شنیدن حقایق که همان ته خیار باشد گریزانند ، تنها امید انسان ها عبور شب است و تماشای روشنی روز که دل بسته ایم به این روایت قرآن : الیس بصبح القریب ،
Posted by محمد امین | February 5, 2013 5:29 PM
سلام همكاربسيار عزيز و ارجمندم- بنده رحيم نيكنام دبير بازنشسته جوام با حدود ٤١ سال سن و ٢٧ سال سابقه تدريس در كليه مقاطع از راهنمايي و تا كارشناسي در رشته عربي و منطق فلسفه هستم - در حال حاضر رئيس شوراي شهر در شهرستان زرنديه همجوار با تهران در فاصله٥٠ كيلومتري تهران هستم و ١١ سال نماينده مردم در شورا مي باشم - به رشد و تعالي همكاران و ارتباط و دوستي و تبادل تجربه و مكتوبات و اثار علمي و ادبي وشعر و مقاله و طنز بسيار علاقمندم و لذت وافري از خواند اثار معلمان و فرهيختگان همكارم مي برم - وبلاگتان را ملاحظه كرده و بسيار مشعوف و مسرور شدم - از هر گونه پيشنهاد و تعامل و ارتباطي استقبال مي كنم و از شما دعوت مي كنم وبلاگم را با قدومتان نور باران و گل افشان كنيد / ايام به كام و قلمتان مستدام نويسا باد/ ارادتمند شما عزيز: رحيم نيكنام
Posted by رحيم نيكنام | February 8, 2013 7:00 PM
و از طنز روزگار وزیر ارشاد که باید حامی روزنامه نگاران باشد در نقش دادستان ظاهر می شوند! گویا نیازی هم دیگر به دادگاه نیست!
Posted by سوده | February 9, 2013 9:39 PM
آمدن اسم پوریا عالمی در میان آن جمع هم شگفت آور بود هم زجر آور ...
Posted by فرزانه | February 12, 2013 8:33 AM
فکرشو بکنید الان یه وبلاگ از ضرورت نیاز سنجی در جامعه حرف میزنه . به نظرتون بی ربط نیست؟
Posted by ؟ | February 18, 2013 8:36 PM
درحالی که صدا وسیما حتی یک ثانیه برنامه راجع به وقایع مجلس نشان نداد بعد از سخنان اقای خامنه ای در بیست وسی از مردم نظر خواهی کرد ویاداوری نمود که علی رغم عدم پوشش این خبر توسط اوشان مردم با خبر شده اند.
یعنی دیگه پوست کلفتی از این بیشتر سراغ نکنید.
Posted by ? | February 20, 2013 11:04 AM
ي كنم و از شما دعوت مي كنم وبلاگم را با قدومتان نور باران و گل افشان كنيد / ايام به!!
Posted by academia-research.com | February 26, 2013 11:31 AM
سلام بی بی گل جان :)
خدا رو شکر پوریا عالمی آزاد شد. تازه گفته نه تنها هزینه ای براش نداشته، بلکه از شام و ناهار و جای مجانی استفاده کرده! باید روی دعوتش فکر کرد! :)
Posted by محمودیان | March 2, 2013 9:56 AM