گویا تعریف اولیۀ طنز هم به مدد سریالهای طنز نوروزی صدا و سیما دچار دگردیسی شده است! همه میدانیم که طنز با انتقاد نسبت دارد، یک جور دیگر میبیند و این"یک جور دیگر دیدن"، زمینۀ نقد یک هنجار، نگاه یا رفتار را فراهم میسازد: نگاه نقادانهای که همراهی و همدردی مخاطب را برمیانگیزد و او احساس میکند در آینۀ طنز، خودش را میبیند. با این حال از نظر سریال سازان طنز نوروزی تلویزیون ، طنز یعنی انعکاس پیام مراکز رسمی قدرت و زورچپان کردن رهنمودها و پیامهای اخلاقی – ورزشی- ارزشی – زیست محیطی و یارانه ای برای تنبه و ارعاب و تهدید و تطمیع مخاطب وهدایت او به راه راست به شیوه ای گل درشت! تا آنجا که بعضی وقتها به نظر میرسد سناریو، سفارشی است :ابتدا ماجرا با محوریت این نگاه و پیام نوشته شدهاست.سپس گروهی نیز از برج عاج به پایین تشریف فرما شدهاند و محض محکمکاری، سخاوتمندانه دیالوگهای حاوی پیام را روی سر و صورت سریال پاشیدهاند تا خیل مخاطب گیج و گول را خوب شیرفهم سازند! به سرهم بندی شده و ضعیف بودن سریالها کاری نداریم که آن، قصۀ پر آب چشم دیگری است. فعلا به همین ارائۀ مستقیم پیامهای مراکز رسمی قدرت در اثر بسنده میکنیم که به حرف اصلی برسیم. طبیعی است که چنین اثری حتی اگر نام طنز هم داشته باشد نه تنها همراهی مخاطب را برنمیانگیزد بلکه او را پس میزند، چرا که احساس می کند رودست خورده و به جای تماشای طنز(که باید همراه او حرکت کند) پای یک برنامه و سخنرانی تبلیغاتی دولتی نشسته است. ارجاعتان میدهم به قسمت پایانی سریال پایتخت و دیالوگ ارسطو و زن چینی اش در بیمارستان که در منقبت انصراف از یارانه سخنرانی می کنند.ارسطو می گوید که من دیگر یارانه نمی گیرم چون مال فقراست و زنش رهنمود می دهد که اگرشما از گرفتنش انصراف دهید دارو ارزان می شود و کشور گل و بلبل می شود ! بلکه این دیالوگ های پراحساس یاری کند و زیرنویس های تهدید آمیز و مشفقانه و شاعرانۀ تلویزیون در مضرت یارانه نقدی و تاثیر منفی آن بر اقتصاد نیز به کمک آید و مخاطب متقاعد شود که از گرفتن یارانه انصراف دهد! این که این شیوۀ مستقیم پیام رسانی (که بیشتر، احساس مخاطب را نشانه می گیرد و شعار را جانشین بحث و گفتگو و استدلال کارشناسانه می کند) تا چه حد کاربرد دارد و آیا می تواند مخاطبی را که آینده اقتصادی رامبهم می بیند و سیاستهای کلان و خرد اقتصادی را مورد نقد قرار میدهد وتجربۀ ناموفق توزیع سبد کالا را نیز دیده است متنبه سازد و او را از گرفتن یارانه منصرف سازد یا نه، بحث دیگری است و از حوصله و توان این قلم خارج است. از صدا و سیمای ضرغامی هم انتظار نمی رود که تلقی درست و درمانی از طنز داشته باشد و اگر هم داشته باشد، حاضر شود پایش بایستد و آن را در سریالهایش بازتاب دهد! فقط این نکته می ماند که برای سخن گفتن با مردم ِ(به قول دولتمردان،بیدار و آگاه و هشیار و غیره) با طناب طنز سیما نمیشود به چاه رفت.اگر هم بشود رفت احتمالا دیگر نمی شود بیرون آمد اگرچه کلید حل مشکلات همچنان توی جیبمان باشد!
انتشار یافته در روزنامۀ آرمان)
نظرات (8)
جاما سخن از زبان ما می گویی بی بی گل عزیز
Posted by محمد جاوید | April 6, 2014 11:53 PM
سلام
خب چه مي توان كرد جز همراهي با قلم شما كه من هم در همين زمينه با پزشك متخصص به روزم.طنز ربع سياسي.عزت زياد موفق باشيد.
Posted by ميرناصر بوذري | April 7, 2014 10:45 AM
سلام
ضمن تبریک مجدد سال نو، سری به خالو هم بزنید استاد
Posted by راشدانصاری | April 7, 2014 1:30 PM
سلام
شما رو به وبلاگم دعوت میکنم
و منتظر نظرات سازنده شما هستم
فعالیتم در طنز و داستان به تازگی شروع کردم
Posted by صدای قلم2 | April 8, 2014 6:09 AM
با سلام
لطفاً لینک سایت تخصصی طنز را در وبلاگ خود قرار دهید.
لینک سایت : http://bmaze.ir
با تشکر فراوان
Posted by سایت تخصصی طنز | April 11, 2014 2:14 AM
با این اوصاف , خدا رو شکر که بنده هیچ ارتباط سببی و نسبی با تی وی نداشته و ندارم و نگاه نمیکنم!! :دی
عجب طنازان خوش دستی!!!
ـــــــ
گویا تعریف اولیۀ طنز هم به مدد سریالهای طنز نوروزی صدا و سیما دچار دگردیسی شده است!
ـــــــ
طنز اجتماعی ترین و تلخ ترین گونه ادبیات است!!
Posted by تــُــنبان الدوله | April 13, 2014 5:46 PM
با سلام و عرض ادب و احترام دعوتید
منتظر حضور گرمتان هستم
نظرت را بیا بکن مرقوم
قبل آنکه بگردیم مرحوم
Posted by سید علیرضا رئیسی گرگانی | April 15, 2014 8:50 PM
من ضربم و مجذور ولی منها نه
هر چـند که من تکم ولی تنهـا نه
فرق من و کل انبیا در این است
من عینکی ام، به عکس من،آنها نه
(معصومه مجنونی)
___________
سلام استاد روز به خیر (شایدم شب!)با اجازتون وبلاگتون رو با عنوان " بی بی گل/رویا صدر/طنز " در قسمت لینک هام قرار دادم.اگر با این کار! یا این عنوان موافق نیستین یک ندا کافیست!
"آن کس که می گرید یک درد دارد ،آن کس که می خندد هزار و یک درد و آن کس که می خنداند بی نهایت ."
دلتون مثل قلمتون شاد.یا علی
Posted by من | April 18, 2014 12:24 PM