خدمت جناب آقای مصلحالدین سعدیشیرازی معروض میدارد: در سفر سهروزهای که به مدد تعطیلات عید فطر به شهرتان داشتیم، برای عرض سلام خدمت رسیدیم؛ تشریف داشتید. با اینحال به علت ازدحام جمعیت سلفیبگیر، مصدع اوقات نشدیم، ترجیح دادیم به توصیه خواجه حافظ، لب جوی، همان جلوی آرامگاه بنشینیم بلکه گذر عمر ببینیم. متأسفانه این امر بهعلت خالیبودن حوض آب و جوی میسر نشد. خشک بود. نهتنها در آرامگاه حضرتعالی بلکه در سایر مراکز دیدنی و تاریخی و باغهای سرسبزی که حوض و جوی پرآب جزء لاینفک زیبایی و طراوت آنهاست نیز این امر امکانپذیر نشد. از حوض و جویهای ارگ کریمخانی گرفته تا نارنجستان قوام و بقیه مراکز دیدنی. فقط حوض باغ عفیفآباد قدری آب داشت، که آنهم اگر نبود، سنگینتر بود. حوض جلوی عمارت و باغ به آن زیبایی و عظمت، لجنزاری بدبو بود که ایستادن کنارش جز اخلال حیات و تخریب ذات، ثمر دیگری نداشت. لابد میفرمایید احتمالا آب رکنآباد خشک شده و تنها کاری که از دست مسئولان عزیز و دلسوز برمیآید این است که تا میتوانند، ورودیه بگیرند و بزنند به زخم میراث فرهنگی! ما هم از آبشار و حوضچه و آبنمای مصنوعی خدمتتان حرفی نمیزنیم و نمیگوییم چگونه با کمک تکنولوژی نه چندان پیچیده، میشود آبشار راه انداخت، چه برسد به جوی! ... اصلا بگذریم... اوقاتتان را بیشازاین تلخ نمیکنیم و نمیگوییم ما دو بار دیگر در همین روزها به شیراز آمده بودیم ولی وضع، بهگونهای دیگر بود... درهرحال کنار جوی نشستیم و گذر پیادههایی را دیدیم که میرفتند تا از خیل خریداران عرقیات سنتی و بستنی- فالوده جا نمانند. درست بغل آرامگاهتان غرفه فروش خوراکی زده بودند. کنارش هم کتاب گرگ مکار و خرگوش ناقلا میفروختند. بازار مکارهای بود آنجا. دریغ از یک فروشگاه متناسب با شأن و مقام شما و دریغ از یک کتاب درست و درمان. راستی آیا حضرتعالی با انگور یاقوتی رابطه و پیوندی داشتید؟ سر در دیوارهای آرامگاه پلاکارد زدهبودند رأس ساعت شش در ضلع شرقی محوطه آرامگاه ازسوی یکی از پایگاههای صاحب نام، جشنواره انگور یاقوتی برگزار میشود. در هر حال ما به این مراسم فرهنگی- هنری نرسیدیم و از دستش دادیم ولی فردای آن روز در تخت جمشید با صحنههای هیجانانگیز دیگری روبهرو شدیم. شاید باورتان نشود ولی غرفه فروش عرقیات سنتی و بستنی- فالوده امپراتوری ایران باستان (که ما را به یاد کیوسکهای فروش خوراکی بینراهی میانداخت)، یک بطری آب خنک هم نداشت که به خیل علاقهمندان ایرانی و خارجی تشنه و خسته تقدیم کند! ... نتیجه آنکه تشنه رفتیم، با دیدن سنگنگارههای پیشکشآوردن نمایندگان ملل آب از دهانمان سرازیر شد و سپس بههمراه خیل مسافران دیگر، تشنه برگشتیم... یک توریست خارجی که در قطب گردشگری ایران دربهدر دنبال بطری آب خنک میگشت از ما پرسید: همیشه شیراز اینقدر گرم است؟ ... و ما، سرخ شدیم و عرق ریختیم! ... .
انتشار یافته در روزنامۀ شرق)
نظرات (2)
سلام
خوشا به حال و احوال شما که تا شیراز رفته اید، ما که بنا به دلائل ریالی تا سوپر محلی مان هم نمی رویم، تنها نشسته ایم در اتاقک خود محصور کردنی مان و اشعار حافظ را و سعدی را نگاه می کنیم تا شاید بتوانیم برای اهالی فضاهای مختلف مجازی ترجمه کنیم و چون نرخ برق گران است و از عهده مخارج کولر حنزل هم نمی آئیم کولر خاموش می رویم تا هزینه کاهش یافته شاید به لطف کردگار هستی قرانی به سی مرداد برسد، ما به همان دعای سحری حافظ شیراز بسنده کرده که دعا رایگان است البته تا امروز، زیرا فردا ممکن است که شامل ارزش افزوده بشود.
واقعا که خوشا به حال شما که چند تا چک پول و کارت بانکی پری داشته اید و به شیراز رفته اید، حالا هم حتما می خواهید بروید به کنسرت حافظ ناظری در برج میلاد.
Posted by میرناصر بوذری | July 31, 2016 6:17 AM
چه زیبا می نویسید...
امیدوارم سلامت و پایدار باشید
Posted by مجله سلامت | October 11, 2016 1:47 AM