رفتم نمایشگاه مطبوعات
رفتم نمایشگاه مطبوعات، در ساعات میانی روز. سکوت بود و غرفههایی که خمیازه میکشیدند و نشریاتی که ردیف شده بودند، بلکه کسی بیاید نگاه خریدار بهشان بیاندازد. فکر کردم ازدحام سالهای دهه 70 دارد در ذهنها خاک میخورد و کمکم به تاریخ میپیوندد، اگر حتی پای جفنگیاتی مثل قفل و کلید و اینجور چیزها به میان باشد... از غرفۀ خطخطی مجلههای کسریم را گرفتم . از غرفۀ روایت، شمارهای از نشریه را خریدم تا به صنعت نشر کمک کرده باشم! خانمی آمد و پرسید که این مجلهها فروشیه؟ پاسخ دادند که بله. خانم رفت. مثل خیلی از بازدیدکنندگان کیسهای دستش بود پر از روزنامه. .. نمیدانم اینهمه روزنامۀ مجانی تاریخ مصرف گذشته به چه دردش می خورد. یک نظامی با خیل خدم و حشم و دوربین و میکروفن و "آقا برو کنار " و "خانوم برو اونور" از راه رسید. تا شعاع چندصدمتر مردهای پیراهن سیاه کت و شلوار پوش بیسیم به دستی بودند که مدام سرهایشان را به قاعده 360 درجه میچرخاندند و نگاهشان به قول شاعر مغفور در چشمخانه هر طرف را جستجو میکرد... غر زدیم و رفتیم کنار. نظامی مربوطه، رفت غرفۀ: "دکتر سلام، پر مخاطبترین نشریۀ طنز ایران". چرخی زدم. انصافا سرویس دهی و اطلاعرسانی خوب بود. از روی بروشور اطلاعات، چند غرفه دیگر را هم دیدم و برگشتم تا سوار ون نمایشگاه شوم. صف، شلوغ نبود. نصفه- نیمه مسافر سوار کرد و راه افتاد. آقایی مسن از راننده پرسید:"آقا انار کجا میفروشن؟" من گفتم:"آقا اینجا که نمایشگاه مطبوعاته." گفت:"اس ام اسش برام اومده: مصلی، فستیوال انار." راننده آخر خط که نگه داشت، آدرس داد که:"از این پلهها میری اونور، اونجاست..." دنبال مرد راه افتادم. گفتم:"انارهای شما، من را هم وسوسه کرد... آمده بودم نمایشگاه مطبوعات." گفت: "خانوم، مگه کتاب و مطبوعات دیگه خوندن داره، همه اش سانسوره... قبلنا زیاد کتاب میخوندم، حالا دیگه نه کتاب میخونم، نه مطبوعات!..." پلاکارد زده بودند: "جشنوارۀ میوههای بهشتی..." یکی- دو کیلو میوه و لواشک و آّب میوۀ بهشتی خریدم و گذاشتمشان کنار سه- چهارتا مجله و روزنامه تا رهاورد بزرگ نمایشگاه مطبوعات را کامل کرده باشم!...
نظرات (1)
حکایت روزنامه و مجلات شده مثل وبلاگ ها که با آمدن فیسبوک و توییتر کم رونق شدند و با آمدن تلگرام و فیلتر نشدنش بی رونق
ولی چون وبلاگ ها مثل مجلات و روزنامهها در دیگر کشورها هنوز رونق دارند، پس مشکلی است از سوی ما نه قضای روزگار
Posted by احسان | November 12, 2016 5:27 AM