مرحله اول، سیاست سکوت: مشکل هنوز در زندگی مردم بازتاب پیدا نکرده است. در برابرش سکوت کنید و سرتان را بکنید توی سبک زندگی مردم و شمردن تعداد بچههای آنها. دنیای دون ارزش غصه خوردن برای مشکلات رعیت را ندارد.
مرحله دوم، سیاست ارشاد: مشکل به طرز ناجوانمردانهای میخواهد وارد زندگی مردم شود. شبکههای مجازی را سفتوسخت تهدید و تحدید کنید. باشد که مشکل مزبور بترسد و دمش را بگذارد روی کولش و بخار شود برود هوا.
مرحله سوم، سیاست من و اینهمه خوشبختی محاله: مشکل به طرز وقیحانهای وارد زندگی مردم شده است. کسانی را در کوچه و خیابان ردیفکنید تا به دوربین تلویزیون زل بزنند و بگویند آنها چقد خوشبختاند و همه چی آرومه و خانمها لطفاً رعایت کنند و آقایان بلوز آستینبلند و شلوار کوتاه بپوشند. همزمان، کسانی را که به شیوه وقیحانهای اعلام میکنند که مشکل اصولاً و اساساً وجود دارد به خاطر تشویش اذهان و شایعهپراکنی نقرهداغ کنید. باشد که مشکل، نیست و نابود شود.
مرحله چهارم، سیاست کی بود کی بود من نبودم: مشکل گستردهتر شده. یقه حکیمباشیهای قبلی و زنانی را که درملأعام دوچرخهسواری و ورزش صبحگاهی میکنند بهعنوان عوامل اصلی بروز مشکل بگیرید و تا اطلاع ثانوی ول نکنید. افق آینده روشن است و حرف اضافی موقوف.
مرحله پنجم، سیاست تدابیر لازم: مشکل بیخ پیداکرده است. با خدموحشم و دوربین و میکروفن به میان مردم بروید. در میان اشک و آه بگویید که درکشان میکنید و حتماً تدابیر لازم انجام خواهد شد. دستور دهید که تدابیر لازم انجام خواهد شد. پیشبینی کنید که تدابیر لازم انجام خواهد شد. بخوابید که تدابیر لازم انجام خواهد شد. بخورید که تدابیر لازم انجام خواهد شد. بخندید که تدابیر لازم انجام خواهد شد. در ضمن خواهران عزیز رعایت کنند و مانتو جلوباز نپوشند که تدابیر سفتوسخت لازم انجام خواهد شد.
مرحله ششم، سیاست مشت محکم: مشکل خیال ندارد برود. غربیها را تهدید کنید که پدرشان را درمیآورید. مشکل میترسد و فرار میکند.
مرحله هفتم، سیاست خروج موفقیتآمیز از اولویت: مشکل همچنان باقی است ولی خوشبختانه جنبه فرسایشی پیداکرده و جای خودش را به مشکل بعدی داده و از اولویت خارجشده؛ بنابراین ضمن تبریک به شما، برای حل مشکل بعدی به مرحله اول بروید.
خسته نباشی پهلوان. خدا قوت.