به بهانه درگذشت ابراهیم نبوی، انتشاریافته در روزنامه اعتماد
وقتی ابراهیم نبوی (داور) در بهمن 1376 آثار طنز «ستون پنجم» را در روزنامۀ جامعه نوشت، به قول خودش: «انتشار این ستون
مثل توپ صدا کرد». «جامعه» خود را اولین روزنامۀ جامعۀ مدنی خوانده بود و تلاش میکرد گفتمان سیاسی غالب حرکت دوم خرداد را در آثارش منعکس کند.
جنس طنز نبوی در «جامعه»، «توس» و دیگر نشریاتی که در آن نوشت، آشکارا با طنز پیشازآن متفاوت بود. تا آن زمان، «سبک گل آقایی» جریان غالب طنز بود؛ که پس از سالها محدودیت، ضمن در نظر گرفتن حساسیتهای فکری و سیاسی حاکمیت و جامعه، طنز و کاریکاتور سیاسی را احیا کرده بود. کیومرث صابری (گلآقا) طنز را اثری ادبی میشمرد و در آثارش در لابهلای استفاده از آرایههای ادبی، مخاطب را به کشف معنا و مفهوم میکشاند. همچنین او در نشریات گلآقا توانسته بود با تکیهبر نویسندگان برخاسته از سنت طنزنویسی «توفیق»، به زبان و نگاه مخاطبی نزدیک شود که رشد اقتصادی تورمزای دوران سازندگی و تغییر در مناسبات اجتماعی و اقتصادی بر معیشتش اثر گذاشته بود و ازاینرو بازتاب مشکلات «قشر آسیبپذیر» ترجیعبند طنز گلآقایی بود. در کنار آن، با نرمی به مسائل سیاسی نیز میپرداخت. شعارش نقد مشفقانه بود و تقابل از آن برداشت نمیشد؛ چاقوی جراحی بود و نه ساطور قصابی.
اما دوم خرداد 76 همه را غافلگیر کرد و سطح غافلگیری به عرصۀ طنز هم کشیده شد. طنز مردم ساختۀ: «بنویسیم خاتمی، بخوانیم ناطق» که به گلآقا نسبت دادهشده بود در حقیقت نشانۀ تغییری بود که در طنز دوران پسازآن آشکار شد. گفتمان توسعۀ اقتصادیِ دولت سازندگی جای خود را به گفتمان توسعه سیاسیِ دولت اصلاحات داد. همچنین بهار مطبوعات، زمینهساز برخورد آزادتر و صریحتر با مسائل جامعه شد و بر اقبال عمومی به نشریات تأثیر گذارد. در آن فضا، سودای مدینۀ فاضلۀ جامعۀ مدنی به دغدغۀ فکری قشر متوسط روزنامهخوان تبدیل شد و بهجای توسعۀ اقتصادی نشست. اما این جایگزینی تنها در قامت گفتمان رخ نداد. اجتماع صحنۀ تقابل میان نهادهای حاکمیتی با یکدیگر و برخی از نهادهای حاکمیتی با مردم و دانشجویان شد و رخداد 18 تیر 78 فضا را بشدت رادیکالیزه و چندقطبی کرد و فضای پر از تناقض و التهاب آن سالها، به مطبوعات و لایههای مختلف مردم کشیده شد.
ویژگیهای طنز دوره بحران، برخورد صریح و مستقیم با مسائل روز، دوری از پیچیدگی و پاسخگویی سریع به نیاز آنی مخاطب هیجانزده است و ابراهیم نبوی در چنین فضایی طنزهای خود را در روزنامۀ جامعه نوشت، از خط قرمزهای سیاسی و فکری عبور کرد و در فضای غبارآلود آن روزگار، در پارهای از اوقات جهتگیریهای سیاسیاش همسو با گفتمانی شد که درنگ را برنمیتابید و گاه انصاف را در مذبح سیاست قربانی میکرد. با همۀ اینها شاید خود او هم در آغاز تصور نمیکرد که با نوشتههای «ستون چهارم» به یک پدیده در طنز تبدیل شود. ولی واقعیت آن است که گرچه موفقیت او از بهار مطبوعات آغاز شد و بر موج عصر اصلاحات سوار بود ولی یکسره ناشی از آن نبود، بلکه بر ویژگیهای شخصیتی و فکری او و نیز تلقیاش از طنز تکیه داشت و همچنین حاصل سالها فعالیت و تجربۀ او در سیاست، هنر و ادبیات بود. نبوی پیش از آن زمینههای مختلف و متنوع کاری، فکری، ادبی و فرهنگی را آزموده بود. از تحصیل علوم دینی گرفته تا تدریس منطق و فلسفه در مدارس، رفتن به جبهه گرفته، ریاست دفتر سیاسی وزارت کشور، مدیریت در بخشهای فرهنگی و هنری، فعالیتهای متنوع سینمایی، مستندسازی و نوشتن آیتمهای طنز و جد، برای برنامههای تلویزیونی و نوشتن داستان کوتاه. همچنین در نشریاتی مانند سروش، گزارش فیلم، دنیای تصویر و مهر مقاله و طنز سینمایی نوشته بود و یکی از ماندگارترین و قویترین آثار طنزش (راپورتهای یومیه) مربوط به همین دوره است که آن را ابتدا در مجله گزارش فیلم و بعدها در نشریات دیگر به تقلید از نثر قاجاری نوشت. همچنین سابقه راهاندازی و مدیریت مطبوعاتی داشت و در این میان میتوانست طرحی جدید و خلاقانه را برای حرکت نشریههای نوپا بکار گیرد، چندانکه ردپای این ویژگی او را در گزارش فیلم و بعدها در ماهنامه و روزنامه همشهری و زن و نشریه دانستنیها میبینیم. مدتی هم مدیر فنی و اجرایی گلآقا بود و در نشریاتش شعر نو نوشته بود و بنای ستون طنز «چهل سال بعد در همین هفته» را هم در هفتهنامۀ گلآقا گذاشته بود. جامعهشناسی خوانده بود و در این رشته مطالعه داشت. علاوه بر اینها طنز شفاهی بدیع، شیرین و هوشمندانهای داشت که در همان برخورد اول به چشم میآمد و از نگاه طنزآمیز او به دنیا و مافیها حکایت داشت. این ویژگی شخصیتی وقتی با شناخت عمیق او از پیچیدگیهای روابط سیاسی جامعه و بنیانهای فکری آن همراه میشد و از صافی ذهن هنرمندش میگذشت، به قلم و نگاهش عمق میبخشید. نبوی جستجوی نسبت میان زبان روز با طنز و یافتن قالبهای نو برای پیوند میان این دو را بارها بهعنوان یکی از دغدغههای اصلیاش مطرح میکرد. این ویژگی در کنار قدرت او در انتخاب و خلق زبان و قالب مناسب و متناسب با گفتمانهای روز قرار گرفت و در توانایی او برای خلق آثار طنز در سبکها، قالبها و ژانرهای متنوع متجلی شد و او را از حد و قواره یک طنزنویس سیاسی ژورنال به یک چهرۀ ماندگار و اثرگذار در طنز معاصر ما تبدیل کرد. همچنین با ارتباط مستمر و هرروزه با مخاطب به موفقیت، معروفیت و محبوبیتی همهگیر رسید تا جایی که از شگردهای او در طنز استفاده شد، تکیهکلامهای ابداعیاش (کوفتمان، مشتمان و...) در زبان مردم راه یافت، طنز نوشتههای او به آفرینش سبکی در طنز ژورنالیستی انجامید، بر ریتم و سلیقه طنز ایرانی تأثیر گذاشت، ضرباهنگ آن را تند کرد و نسل طنزنویس روزنامهای بعد از خود را تحت تأثیر قرار داد.
نبوی ناآرام و بیقرار بود و این ویژگی علاوه بر تعدد و تنوع زمینههای کاری، در آثار طنز او نیز به چشم میآید. او علاوه بر طنزنویسی زمینههای متنوع کاری و رسانهای را اعم از اجرای استندآپ کمدی، اجرای طنز در رسانههای تصویری و شنیداری و استفاده از امکانات فضای مجازی برای ارائه طنز آزمود و اکثراً درخشید و به موفقیت رسید. در زندگینامۀ خود نوشت او تعداد آثار تألیفی و پژوهشیاش 83 عنوان ذکرشده که علاوه بر تعدد، نشان از تنوع فعالیتهای او در آزمودن و آفرینش قالبهای گوناگون ادبی و هنری دارد: اعم از مجموعه شعر، داستان کوتاه، رمان، گفتگو، آثار پژوهشی در زمینههای موسیقی، سینما و طنز (ازجمله مجموعه 12 جلدی دانشنامه طنز ایران)، مجموعه طنزهای مطبوعاتی، پژوهش ادبی و هنری و... . در این میان آثار پژوهشی او علیرغم تمامی کاستیهای ناشی از عدم دسترسی به منابع و نیز تعجیل در به سامان رساندن کار، جملگی از منابع خوب برای پژوهندگان عرصه طنز بشمار میآیند که در آنها رگههایی از نگاه عمیق و کاونده و همچنین قلم توانای او بچشم میخورد. همچنین پرکاری او که گاه همزمان در چند روزنامه و هفتهنامه مینوشت و نیز، ملاحظاتی که در پی دو بازداشت دچارش شد آثارش را ازنظر ارزش ادبی و هنری دچار فراز و نشیب کرد؛ ولی در خلال همین فرازوفرودها آثار خواندنی بسیاری خلق کرد، در بحرانیترین دورانهای کاریاش در چند شماره برای ماهنامۀ کارنامه، مطالبی با عنوان «کوتولهها و درازها» نوشت که از ماندگارترین آثار طنز معاصر بشمار میآید. وقتی هم به مهاجرت تن در داد، رد این فراز و نشیبها به اقتضای فضای ذهنی و شرایط عینی زیستش بیشتر در آثارش به چشم آمد و گاه طنز آثارش را تحتالشعاع قرارداد و او را به تناقض در موضعگیریهای سیاسی نیز کشاند. بااینحال علیرغم اینکه در مسائل سیاسی موضع مشخصی داشت که هیچگاه کتمانش نمیکرد ولی شخصیت سیاسی و ادبی مستقل خود را داشت. پس از مهاجرت به دلیل همین شخصیت مستقل همزمان توسط دو طایفه: حافظان وضع موجود و عاشقان بازگشت به وضع پیشین موردحمله قرار گرفت که دامنه آن به دوره پس از درگذشت غمگنانه و غریبانهاش کشیده شد. او به طنز نگاهی عمیق داشت و رمز ماندگاریاش در این تلقی نهفته است. در زندگینامه خود نوشتش در جلد یازدهم دانشنامه طنز ایران (که امید است زمینه انتشار آن در داخل بهصورت مستقل فراهم شود) تلقی خودش را از طنز اینگونه بیان کرده که تصویر روشنی از چرایی ویژگیهای طنز منحصربهفردش به مخاطب ارائه میدهد:
-از نگاه من طنز یک شیوه بیان یا نوعی زبان است. همانطور که میتوان عقلانی و منطقی حرف زد، رمانتیک نوشت، فانتزی نوشت یا احساساتی گفت. با این نگاه میتوان یک مصاحبه طنز با کسی انجام داد که حاصلش شناختن شخص مورد مصاحبه باشد. میتوان سفرنامهای به طنز نوشت که حاصلش شناختن یک جغرافیای دیگر برای خواننده سفرنامه باشد، یا تاریخ را به طنز نوشت، به شکلی که همان وقایع به شخص خواننده معرفیشده باشد. درواقع طنز شیوه غیرمنطقی و پیچیدهای از بیان است. از زمانی که من به این موضوع آگاه شدم و به این نتیجه رسیدم که برای من نوشتن طنز راحتتر از جدی گفتن است، سعی کردم بسیاری از نوشتههایم را به طنز بنویسم، درواقع تلاش دشواری نبود، چون تا پیش از آن تلاش میکردم طنز ننویسم، چون بهطور عادی زبان من طنز بود...