بي بهونه،زير بارون،توي جوب
August 15, 2004 | یکشنبه، 25 مردادماه 1383

ميرزا مظفر مرزن آبادي(گوگولي مگولي)که از ۸ سالگي به طور حرفه اي وارد دنياي موسيقي شده،با رد نقدهاي غير منصفانه که از مغزهاي حسود غير حرفه اي نادان مغرض بيسواد تراوش مي کند،ابراز مي دارد که براي موقعيت کنوني خود زياد زحمت کشيده و در حال حاضر که دوران اوج را در ۱۸ سالگي سپري مي کند،اميدوار است با توليد هشتصد و شصت و چهارمين آلبوم خود،دنياي موسيقي از جمله راک و پاپ و کلاسيک و فولکلوريک و سنتي را دچار پس لرزه هاي بنيادين سازد.نوار جديدش تلفيقي است از هارمونيهاي جاز آمريکاي مرکزي و حوزه کارائيب با گوشه ها و دستگاه هاي اصفهان،ماهور،شور،بيات ترک و سبک درويش خان که در قالب POST_PUNKساخته شده و نواي فولک را با موسيقي مدرن و الکترونيک به نحو جالبي در هم آميخته و «تي قربان پسر»نام دارد.او که اين قطعه را به اصرار کنسرواتور وين ساخته است،ابراز ميدارد که بر اثر شنيدن خبر جنگهاي داخلي اسپانيا در ابتداي قرن اخير ،دچار ياس فلسفي شده و ديگر علاقه اي به ارايه اين برنامه در غرب تجاوزگر غاصب نداشته،آن را براي اجرا پشت گل بته هاي يکي از استوديوهاي فيلمبرداري سيما(تلويزيون سابق)مناسب مي داند.وي ابراز مي دارد که براي سهولت در اجرا،براي استتار گيتارباس از درخت چنار استفاده مي کند و نوازنده کمانچه را پشت چرخهاي درشکه مي نشاند.شايد در دنياي موسيقي راک و پاپ و هوي متال و سنتي و غيره در يکصد سال اخير،کمتر اجرايي در جهان وجود داشته باشد که چنين ابتکاراتي به خرج دهد.
ميرزا مظفر که از بدو تولد به موسيقي علاقه داشته،روزهاي شيرين نوزادي را به ياد مي آورد که پدرش همنوا با او فرياد مي کشيده که:«زبون به دهن بگير بچه...سرم رفت...»
نوجوان بود که توانست ملوديهاي ساده و پيچيده را در هم ادغام نموده و قطعات بندري را با اجرايي در مايه کلاسيک همراه با بداهه نوازي کمانچه در مايه هاي شور ارايه دهد که به علت اعتراض همسايگان دائر بر اينکه :بر پدر مردم آزار لعنت،اجراي نامبرده نيمه تمام ماند و عالم موسيقي در تعليقي پايان ناپذير فرو رفت.
او که از شهرت و مصاحبه با کليه رسانه هاي داخلي و خارجي بشدت مي گريزد،اخيرا به طور رسمي اعلام کرده است که مي ميرد براي خورشت بادمجان و ظرف امروز و فردا در ساعات اداري به خانه بخت مي رود وشماره کفش وي ۴۴ مي باشد که براي پاي يک
هنرمند قطعا اندازه بزرگي است.
او در انتها مي گويد:«من براي موسيقي زحمت بسيار کشيده ام و حالا حس مي کنم که عالم موسيقي در جهان و کهکشانها مديون زحمات من است.براي من الگوي ابدي و نهايي،عمه ام مي باشد که قربان صدقه ام رفت و مرا تشويق نمود.مهم نيست که چقدر به من انتقاد دارند.مهم اين است که چقدر قربان خودم مي روم.چقدر از انتقادهايي را که کارشناسان به من مي کنند بايد جدي گرفت؟هيچکدام.گور باباي کارشناسان.»
آهنگ هاي او،مضامين مختلف دارند.مضاميني مانند:مضرات سيگار و قليان و تريلي هيجده چرخ(به سفارش اداره اماکن)،عشق در محل توقف مطلقا ممنوع(به سفارش اداره راهنمايي و رانندگي)،و...
مضامين اشعار او،بسيار تکان دهنده است،به گونه اي که تا کنون نامبرده در رابطه با حرکات موزون هواداران بخصوص در ناحيه کمر از سوي نيروي انتظامي تذکرات مکرر داشته است.
ترانه هاي وهم انگيز او،به علاوه کمپوزيسيون تيره و تار موسيقي و صداي سرد و عميق او(بخصوص وقتي بندري مي خواند)براي کودکان اين سرزمين شديدا جنبه نوستالژيک داشته ،يادآور عصر شيرين دايناسورهاست.
اينک توجه شما را به فرازهاي مهمي از آخرين ترانه او جلب مي کنيم که غناي ادبي،نوآوري و ديزاين آن فوق العاده بوده،درونمايه تفکر اعتراضي از اعماق آن مي جوشد ،سر مي رود و بر پهنه گيتي فوران مي نمايد:
-----------------------------------
بي بهونه،زير بارون،توي جوب
------------------
بي بهونه،زير بارون،توي جوب آخه برا چي گذاشتي رفتي؟(۲بار)
حالا که گذاشتي رفتي منم خون گريه مي کنم روزي ده هزار ميلي ليتر
يوها ها ها ها ...يوها يوها ها ها ها ...يوها...