منشي
September 18, 2004 | شنبه، 28 شهریورماه 1383

دوست عزيزي که تازگي ها موقعيتي براي خودش دست و پا کرده و سري ميان سرها در آورده،اخيرا يک منشي استخدام کرده است.
تلفن را که مي گيرم،از آن طرف سيم، اول سلام مي کند و مي گويد که فعلا صحبت با دوستم مقدور نيست.بعد مي خواهد که لطف کنم و شماره تماسم را بعد از شنيدن صداي بوق بگذارم تا بعد با من تماس بگيرد.سپس با عجله قطع مي کند و بوق مي زند.
در وانفساي تورم نيروهاي بيکار،معلوم نيست دوست عزيزم اين منشي عتيقه را از کجا پيدا کرده است.منشي عجول بي تربيتي که حتي منتظر جواب من هم نمي شود.منشي يکدنده اي که هر وقت تلفن مي کنم،فقط حرف خودش را بدون حتي يک کلمه پيش و پس کردن مي زند.منشي پررويي که هر چه به او بد و بيراه مي گويم و در پاسخ سلامش، «سلام و زهرمار» تحويل مي دهم، ککش هم نمي گزد و حرف خودش را مي زند.منشي بدقولي که اگر چه هميشه مي گويد بعدا با من تماس گرفته خواهد شد ولي هيچ وقت تلفن نمي زند تا ببيند چه حرفي با دوستم دارم.
مي خواهم به دوستم بگويم که او را عوض کند ولي حيف که منشي به او نمي گويد که يک دوست قديمي مدت هاست که به او تلفن مي زند و کارش دارد.