مجلس شبیه:ذکر مصایب استاد غضنفر و متعلقه گرامیش مهندس شکوفه استر آبادی
August 06, 2005 | شنبه، 15 مردادماه 1384

به بهانه تعطیلی نمایش بهرام بیضایی:
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
آدمهای نمایش: تمام آدمهای کره زمین
صحنه نمایش: کهکشان راه شیری

مجلس اول:بابا کوتاه بیا!
""""""""""""""""""
نویسنده و کارگردان: ای شمایان که می آیید و می روید زود
این،نمایشنامه ای است که عالم هنر را می آورد خروارها سود
موضوع:کابوسهای نویسنده و کارگردان و سایر عوامل نمایش و استاد غضنفر
بشتابید ای بازیگران و عوامل تولید،که هوا هست ناجوانمردانه سرد
و سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت(نویسنده احتمالا در راستای تضمین شعر مرحوم اخوان،به خاکی زده-م)
نماینده اداره ارزیابیهای از راه دور: ای آقای کارگردان
دستم به دامنت
بیا کوتاه
صد تا بلکه هزار تا آه(نامبرده احتمالا تحت تاثیر سروده های دختران دبیرستانی و شاعران رمانتیک است-م)
منبع نامشخص: هان!ای نویسنده کهکشان راه شیری!
بپا نچایی!فکر کردی خیلی دلیری؟!
اینجا و آنجایش باید بشود اصلاح و جرح و تعدیل برای جلوگیری از تشویش اذهان.
نویسنده و کارگردان: آقا!این چه جور حرف زدن با یک هنرمنده؟!
نماینده اداره ارزیابیهایاز راه دور:کجای کاری عمو؟!ریش شما تو دست ایشان فعلا بنده...

مجلس دوم:محاکات آبگوشتی
""""""""""""""""""""""
نفر اول: من هر شب خواب می بینم که دارم از دیوار مردم بالا می روم.
نفر دوم: من هر شب خواب می بینم که دارم توی اشرفی غلت می زنم.
استاد غضنفر: من هر شب خواب می بینم که می خواهم بنویسم،ولی به دلایلی که...بگذریم،...بعد می روم سر یخچال و هندوانه گاز می زنم.
ستاره شناس: شما نفر اول و دوم می توانید به خوابهایتان ادامه بدهید و شما استاد غضنفر!به خاطر دیدن خواب مورد دار،باید مورد پیگرد قرار گیرید...

مجلس سوم:در محضر روانپزشک
"""""""""""""""""""""""""""
زن: ما،دو نفر هستیم که هر شب یک خواب واحدی می بینیم که شبیه کابوس است.داد می زنیم و خیس عرق از خواب می پریم و هندوانه می خوریم...می بینیم که...
روانپزشک: لابد توی اشرفی غلت می زنید؟
زن: نخیر!
روانپزشک: لابد خواب می بینید که از دیوار راست مردم بالا می روید؟
زن: نخیر...خواب می بینیم که استاد غضنفر می خواهد بنویسد ولی...
روانپزشک: جیغتان مورد دارد خانم،...لطفا اصول را مراعات کنید و از داد زدن اکیدا خودداری فرمایید...ضمنا گوشه آستینتان هم کج است...

مجلس چهارم تا بیست و چهارم
"""""""""""""""""""""""""
به خاطر ملاحظه حوصله تماشاچیان خوب و نجیب و شریف و همیشه در صحنه ، مجالس فوق الذکر ،مشمول بند 4 ماده 1786قانون اصلاح متنهای خارج از حوصله مردم قرار گرفت و حذف شد...

مجلس بیست و پنجم:رسیدن کلاغه به خونه اش
""""""""""""""""""""""""""""""""""""
زن و مرد می پرند وسط صحنه(با هم):ما،خواب دیده ایم که یکی می آید
یکی که ابر با اوست ، باد با اوست ، مه و خورشید و فلک با اوست
یکی که مثل هیچکس نیست
و آخرش هم معلوم نمی شود که کیست

همسرایان می خوانند: راه بگشایید...ایشان آمدند...

منبع نامشخص(می آید وسط صحنه) : آقا و خانم!شماها هستید خسته(ایضا تماشاچیان)
و تاتر شما ، به علت نشر اکاذیب در رابطه با گرمای تابستان
و سرمای زمستان
می شود بسته
زت زیاد...

همسرایان می خوانند: زت زیاد...

پرده با صدای مهیبی می افتد...