چکامه بدون ضرب و جرحی برای مردم
October 06, 2005 | پنجشنبه، 14 مهرماه 1384

"چکامه ای برای مردم" را برای روزنامه "شرق"نوشتم که اول به علت تندی، چاپ نشد و بعد از بازنویسی نیز با جرح و تعدیل چاپش کردند. و اینک مطلب اولیه:
..................................................................................
میرزا غضنفر خان بادغیسی،از شاعران دوره موج دوم بازگشت ،دارای قلمی اسطوره ساز است.هر چه از قلم او جاری شود،تبدیل به اسطوره می شود،اسطوره ای به بزرگی یک فیل که هوایش کنند.
او،نوعی موج دوم بازگشت به جنبش رمانتیسیستی را در عرصه شعر نمایندگی می کند که حاصل آن،پسامدرنیسم بزرگ و باشکوه عصر جدید در جامعه ماست:نوعی حرف مداری که به ضرب و زور بر واژگان و زبان تحمیل می شود و "من"سخنران به مثابه نقطه پرگار وجود،غایت پراگماتیسنی را از عبارات و مفاهیم برمی دارد و می ریزد توی زباله دانی تاریخ:

باید /سالی/ پرنشاط / داشته / باشیم/ ما می توانیم / این که کاری نداره / شدنیه

این نوع نگاه ذهن گرایانه ، یاد آور آثار اولیه شکسپیر و والت ویتمن و بودلر است و تفاوت آشکاری با سبک شعرنویسی سیلویا پلات و مهدی سهیلی دارد،سبکی به غایت مردمی و روان،که از درون می جوشد و سرریز می کند و به بیرون می ریزد و فوران می نماید و در خیابانها و کوچه-پسکوچه های شهر جاری می گردد:

اوا!خاک عالم!/شما چرا نان ندارید آقا؟/بنده نان را قول می دهم که سر سفره شما بیاورم/ ونفت را/ و گاز را/ و همه چیز را/ چرا جیبتان خالی است؟/بنده قول می دهم در جیب شما گل شمعدانی بکارم...

این نگاه عاشقانه،چه در گفتمان به مفهوم فوکویی بگنجد و چه هژمونی به مفهوم گرامشیایی را به ذهن بیاورد،آثار او رااز آثار دیگرانی که آثار دیگری خلق کرده اند، متمایز می سازد.نفرت میرزا غضنفر از نابرابری،کمبود و ناراحتی و غم و غصه و ترافیک و دودگازوئیل و سوراخ لایه ازن،نفرت سازنده ای است که بی رحمانه بر تمام مظاهر جامعه و جهان و کهکشانها زخم می زند و در قعر تاریخ طنین می افکند،مگر این که برق قطع گردیده یا اتصالی کرده باشد:

ما،عدالت را برقرار می کنیم/ و مهرورزی را/ و عشق را/ ما ،عاشق هستیم/ با عشق هر کاری می شود کرد/ منتها کارهای مجاز.

صدای میرزا غضنفر خان،تنها صدای بادغیس نیست،او شاعری جهانی است.برای او،دارقوزآباد و هونولولو و بورکینافاسو و جزایر برمودا فرقی ندارد.این شاعر سرگردان،در تریبونی به وسعت تاریخ،چکامه هایی برای تمام دنیا و مافیها می سراید و کار همه دنیا را یکسره ساخته ،ظلم و بی عدالتی را کن فیکون می سازد:

آهای!مردم جهان و کهکشانها/بروید کنار بگذارید باد بیاید/ زت زیاد...

در هر حال،وجه مشترک تمام شعرهای او این است:او تمام مسایل سیاسی و اجتماعی وجهانی و کهکشانی را با کلماتی ساده و همه کس فهم که مش قنبر قهوه چی نیز تا اعماق،آن را بفهمد و درک کند و حس کند و برای گوینده کف بزند،حل و فصل می کند و می فرستد پی کارش.همین ساده کردن مفاهیم بغرنج است که او را از گذشتگانی چون ارسطاطالیس متمایز می سازد.در هر حالب،میرزا غضنفر یک شاعر مردمی است که نام او،در دل و جگر و جهاز هاضمه تاریخ،برای همیشه ثبت خواهد شد...

----------------------
*صدای یک گاو را دوست دارم...به خاطر طنزی لطیف و کار شده که در آن موج می زند...