این هم مطلب جدیدی در ارتباط با یک اتفاق تاریخی(!) نوشته اینجانب(راقم سطور سابق!)به نقل از روزنامه شرق جمعه...
در آن صبح سرد و پرشور زمستانى ايالت ماندانائو، هيچ كس در جامعه بشرى حدس نمى زد كه عمليات
بزرگ موسوم به «غافلگيرى حماسى در پى ريزش ناجوانمردانه برف» به نقطه عطف مهمى در تاريخ
رويارويى بشريت با وقايع سهمگين، از عصر پلئيستوسن تا به حال تبديل شود
.
از چند ماه پيش از آن تاريخ، مطبوعات حوزه جزيره برمودا و اقيانوس هاى همجوار، شايعات مربوط به
ریزش برف در زمستان را تکذیب کرده بودند.برای مثال،در 11 جولای همان سال،نشریه ای پرده از خبر
هولناك ريزش برف در زمستان همان سال برداشته بود. ولى مقامات ماندانائو اين شايعات را د
ر راستاى جنگ سرد و تهاجم رسانه اى ارزيابى مى كردند و هيچ گاه نيز گمان نمى بردند كه بارش برف
حتى روى درختان را نيز در ماندانائو تحت الشعاع خود قرار دهد و به يكى از اتفاق هاى مهم تاريخ
بشرى تبديل شود
.
• غافلگيرى مدنى زير تيربار برف
*************************
در حالى كه صبح آن روز مردم خوب و شريف و نجيب ماندانائو، اولين آتش هاى تيربار برف را روى آسمان
ايالتشان حس كردند، فاز اول عمليات موسوم به «استراتژى راهكار آلود مفاهمه غافلگيرى مدنى در
برف» در آستانه كلنگ زدن بود. بين كارشناسان امور استراتژيك در «وزارت امور معيشتى كهكشان راه
شيرى» و «اداره مطالعات استراتژيك گياهان گلخانه اى قطب جنوب و شمال و جزيره هونولولو»، بحث
بود كه چه كسى كلنگ اول را بزند. ولى مسئول اداره «تبيين دوربرگردان هاى رفاه گر آبادمند»، طى يك
رويكرد پراگماتيستى، اظهار داشت كه بهتر است استفاده از دمپايى تنگ و چسبان در خيابان ها ممنوع
شود و تسهيلات ازدواج جوانان ماندانائويى هرچه سريع تر انجام گيرد و بانك ها و ادارات دولتى در كليه
ساعات شبانه روز بايد پاسخگوى مراجعان باشند، اين در حالى بود كه رئيس اداره «كشت ديم هندوانه
زير بغل مردم گينه بيسائو» اظهار مى داشت كه ممكن است برف ها، بلافاصله تمامى شهر را به
اشغال درآورند و بايد فكرى كرد. در حالى كه تمام مسئولان متفق القول بودند كه بايد فكرى كرد، (به
خصوص اين كه ممكن بود تا چند ساعت ديگر بقيه برف ها نيز هجوم بياورند و شهر را تصرف كنند)، تمام
حاضرين در جلسه، معتقد بودند كه بايد فكرى كرد و حتى كارشناس عالى رتبه «سازمان حفاظت سفت
و سخت از همه چى» نيز عنوان مى داشت كه: «بايد فكرى كرد.»
كشف سرنخ هاى حادثه بارش برف
***************************
زمان به كندى سپرى مى شد و كارشناسان مى خواستند به مردم اطمينان دهند كه مسئولان از هر
لحاظ پيش بينى هاى لازم را به عمل مى آورند. اين بود كه از طريق بلندگوهايى كه در زمين و هوا نصب
شده بود، مردم را در جريان روند لحظه به لحظه تصميم گيرى مسئولين ذيربط و بى ربط قرار مى دادند.
عظمت عمليات، ايجاب مى كرد كه تصميم هاى مهم، به سرعت اتخاذ و ابداع شود و از طريق اطلاعيه،
به سمع و نظر مردم مشتاق برسد. اطلاعيه هاى زير، از جمله برگ هاى زرينى است كه از گاوصندوق
تاريخ استخراج شده است:
ساعت ۳۰/۷
--------------
مردم خوب و شريف و نجيب ماندانائو! همان گونه كه مستحضريد، طى ساعات پايانى شب گذشته و
امروز صبح، دانه هاى برف، راه هاى مواصلاتى شهر را به اشغال درآورده اند كه ارتفاع آنها به حدود ۵
سانتيمتر مى رسد. ما ضمن محكوم كردن بارش ناجوانمردانه برف، به كمك شما مردم، درس بزرگى به
برف و اذنابش خواهيم داد. منتظر بيانيه هاى بعدى ما باشيد.
ساعت ۳۵/۷
---------------
مردم خوب و شريف ماندانائو! خدمتگزاران شما در كليه مراكز و مواضع حساس و نيمه حساس و
غيرحساس شهر، سرگرم بررسى حادثه بزرگ بارش برف هستند. مراتب به محض روشن شدن به
استحضار شما مردم نجيب خواهد رسيد.
ساعت ۴۰/۷
---------------
مردم خوب ماندانائو! سرنخ هاى جديدى از حادثه بارش برف كشف شده است. خواهشمند است تا
روشن شدن ابعاد حادثه، از هرگونه اقدام خودسرانه يا ديگرسرانه خوددارى فرماييد. خدمتگزاران شم
ا مردم، با بيل و پارو، در «مراكز امور اضطرارى سرپايى» در حالت آماده باش كامل به سر مى برند
.
ساعت ۴۵/۷
---------------
مردم ماندانائو! مسئولين كليه قواى ذيربط و بى ربط، از تمام كارشناسان سخت افزارى و نرم افزارى
خواسته اند كه ضمن مشخص كردن ريشه حادثه، ارزيابى كنند كه دقيقاً بارش برف از كدام نقطه است.
خواهشمند است تا روشن شدن مسئله، در محل هاى كار و مدارس و خيابان ها تجمع نفرماييد و از به ك
ارگيرى وسايل گرم كننده و سردكننده اكيداً خوددارى فرماييد. هرگونه تجمع مشكوكى را به تلفن هاى
مربوطه احتياج نيست گزارش كنيد، چون خطوط تلفن و آب و برق و گاز، بر اثر هجوم ناجوانمردانه برف
قطع مى باشد. همچنين شايسته است در صورت همراه داشتن بيل و بيلچه و پارو و لودر و جرثقيل و
شن و ماسه و كوه نمك، به هر جا دلتان خواست مراجعه نماييد. با تشكر، نظر شما را به چند آگهى
بازرگانى جلب مى كنيم...
***
همه اين اقدامات، در حالى بود كه مسئولين سازمان هاى پيچيده و مكانيزه اطلاعاتى ماندانائو، هنوز
نتوانسته بودند به درستى ارتفاع برف را تخمين بزنند. (اگر چه بر جنبه برف بودنش تماماً اتفاق نظر
داشتند و بارها و بارها طى اطلاعيه هاى مهم، به مردم خوب و شريف و نجيب اعلام كرده بودند شك
ندارند كه دارد برف مى آيد) آنچه به اين مهم جنبه يقينى داد، عملكرد فعال ماشين ها و هليكوپترها و
هواپيماهاى اكتشافى مربوط به «سازمان اطلاعات در رابطه با كشف توطئه هاى جوى» بود كه ضمن
پروازهاى كم ارتفاع، كشف كرد كه برف همه جا را گرفته است و اين كشفيات، به هيچ وجه قابل چشم
پوشى نبود. همان طور كه رسانه هاى رسمى گزارش دادند، تاييد اين خبر در سطح دنيا، درست شبيه
انفجار بمب نوترونى بود.
چرا كه پيش از آن در تاريخ سابقه نداشت كه چنين تجهيزات مكانيزه اى، اعم از بيل و بيلچه و فرغون و
تريلى هجده چرخ حاوى نمك، با اين وسعت در زمين و آسمان شهر، ولو باشد.واقعه مهم ديگرى اين بار
در مورد مدير اداره «استراتژی و نانوتكنولوژى و بيوتكنولوژى در راستاى بيابان هاى بى آب و علف» اتفاق
افتاد و سبب شد نامبرده بارها ميان مردم حضور يافته و به آنها بگويد كه شرايط سخت را درك مى كند و
اميد كه چند ماه آينده مشكل حل مى شود. اين عملكردها سرآغاز اتفاقاتى شد كه به دليل آمدن برف
رخ داد.
•
شاهدان عينى و سوراخ شدن لايه ازن
*****************************
به جاى تحليل قطعنامه «صنف جگركى هاى محافظه كار مردم دوست حافظ محيط زيست» با مراجعه به
اطلاعاتى كه فعلاً موجود است به اقتضاى سوابق عمده بحران به مواردى از خاطرات حاضرين و ناظرين
كه در حافظه تاريخ ضبط شده است اشاره مى كنيم:
يك دانش آموز سابق :بله، يادم است... آن روزها، تازه، ۱۰ سالم تمام شده بود. صبح بلند شدم ديدم
همه جا سفيد شده است... مى دانيد براى من واقعاً باورنكردنى و غافلگيركننده بود. چون آن روز
امتحان جغرافى داشتيم و گفتند مدرسه ها تعطيل است...
• مسئول دبيرخانه ستاد اصلاحات غيرمترقبه :مردم، همه اش به ما تلفن مى زدند و مى گفتند ما
سردمان است و فشار گاز كم است يا اصلاً قطع است. مى دانيد ما غافلگير شده بوديم... از يك طرف
زمستان درست بعد از پاييز آمده بود و از طرف ديگر داشت برف مى باريد... تنها كارى كه از دستمان بر
مى آمد آن بود كه از مردم بخواهيم با بيل به خيابان ها بروند و درخت ها را بتكانند...
• مدير برنامه ريزى امور جوى در خط استوا و ژئوپولتيك هاى اطراف :بله، يادم مى آيد... روزهاى سختى
بود... در شهر، برف باريده بود در حالى كه ما اخبار موثقى از شاهدان عينى داشتيم كه اظهار مى
كردند لايه ازن سوراخ شده است. در هرحال به نظر من بايد تاريخ قضاوت كند ولى واقعه مشكوك و كمى
غافلگير كننده بود...
• يك خانه دار سابق :خب چطور بگويم؟ غافلگير شده بودم... نمى دانستم واقعاً چه كار كنم. چون صبح
آن روز مى خواستم رخت پهن كنم و ديدم هوا خيلى سرد است و دارد برف مى بارد. واقعيتش اين
است كه ما آن روز، همه رخت هايمان چرك بود و يك لباس تميز در خانه نداشتيم... مى دانيد؟ لحظات تلخى بود، خيلى تلخ..
.
• مدير بيل هاى مكانيزه در اداره تحركات مردم سالارانه : يادم مى آيد كه در آن روزهاى تاريخى مردم
نتوانستند سركارشان بروند چون اصولاً خودروى جمعى يانيمه جمعى يا فردى در خيابان ها نبود و اگر
هم بود مى بايستى با جرثقيل جابه جا شود چون خيابان ها بسته بود و ماشين ها مجبور مى شدند از
خطوط هوايى براى تردد استفاده كنند. يادم مى آيد به عنوان يك راهكار كوتاه مدت پيشنهاد كرديم كه
مردم با هواپيماهاى بوئينگ ۷۰۷ در سطح شهر جابه جا شوند. خوشبختانه تمام پروازها هم لغو شده
بود و خلبان ها و كادر پرواز، مانده بودند معطل كه چه كار كنند. ولى مردم خوب و نجيب استقبال نكردند،
گفتند ما مى خواهيم سر راه شلغم بخريم و نمى توانيم هى سوار و پياده شويم. به خصوص اين كه
خواهران مجبور بودند از در عقب هواپيما استفاده كنند و گروهى هم آرتروز داشتند... اين بود كه قرار
شد براى موارد اضطرارى از هواپيماهاى تك سرنشين استفاده كنيم و مجروحان را با كايت جابه جا كنيم
كه اميدواريم كلنگ فاز اول اين عمليات در ۱۰ سال آينده زده شود...
خلاصه، آنچه در تاريخ برجاى مانده نشانگر اين است كه در آن روزهاى سرنوشت ساز و غافلگيركننده
وقايع بسيارى روى داد كه از رفتار بد و خشونت آميز برف ناشى مى شد. در اين روزها بارها اين
اقدامات و رفتارها محكوم شد و برگ زرين ديگرى در رابطه با محكوم كردن اقدامات جوى و غيرجوى
دشمنان در رويارويى با ملت شريف و نجيب ماندانائو در تاريخ بشريت گشود.
نظرات (10)
این به قول خودتان بیماری استفاده از لغات قلنبه، این بار به درد خورده انصافا! خاطرات مقام مسوول را در ماهنامه خوانده بودم؛ خدا را شکر که ماندانائو آفریده شد وگرنه ما طنزنویس ها الان ...بگذریم!
Posted by جلال سمیعی | March 3, 2005 3:06 PM
اره اين مطلبه خيلي باحال بود من جدا مي خوام شنبه برم ويزاي ماندانائو بگيرم، البته شايد فردا شب برم بخوابم تو صف...
Posted by shift | March 3, 2005 10:03 PM
و بدین سان من نفر چهارم ببودم که به آخر این متن رسیدم!
Posted by ماهی دودی | March 4, 2005 12:32 AM
خاطرات قديمي خوبي بود. ولي خوب، از آن وقت زمان زيادي گذشته است. در آن زمان برف ناجوانمرد از لابلاي سوراخ ازن به روي ماندانائو فرو افتاد. اما خبر نداريد سوراخ ازن مدتهاست كه توسط يك سوزن هستهاي دوخته شده است . مردم ماندانائو ديگر در ميني بوس هايشان پيك نيكي اتمي روشن ميكنند(البته مينيبوس هاي ساخت ماندانائو هنوز بخاري ندارند).
در ماندانائو نعمت هستهاي ها جاي نعمت نفتيها را گرفتهاند و .....
آه... بازم برق رفت بقيهاش براي موقعي كه برق آمد.
Posted by سينه چاك | March 4, 2005 4:20 AM
آی از دست این دمپایی های تنگ و چسبان خندیدم....آی خندیدم!.
Posted by Misagh | March 4, 2005 9:48 AM
با اینهمه تمهیدات و جلسات . برنامه ریزی و مدیریت قوی ، بازم که مردم بیچاره شدن که .....
Posted by yaloosh | March 6, 2005 12:08 PM
اگر شما مثل من در واقعه ي مسجد ارك بودي و آن فجايع را مي ديدي و با دست خدت زن ها و دخترهاو بچه ي مرده را از زير خاكسترها بيرون مي كشيدي و جنازه هاي سوخته شده را ميدي ، چه مي نوشتي . اين اخبار را يا شنيدي يا خواندي يا ديدي(تله) درك نكردي ...
Posted by م.خندان | March 9, 2005 12:38 AM
سلام
ببين اول از همه اين يارو يس و نو را بردار كه ما هر دفعه اومديم و زديم يس دفعه بعد هم بايد دوباره مشخصاتمان را تايپ كنيم
دوم اينكه مطلبت مثل هميشه جالب بود پر مغز راستي زبان هم داريد يك بنا گوش هم بدهيد
موفق باشيد
به ما هم سر بزن
Posted by كارمند عدليه | March 9, 2005 3:55 AM
خانم صدر . سپاس که به من کمترین سر زدید . مطالب شما رو خوندم . دقیق و ظریف بود . خیلی چیزا یاد گرفتم . بازم مهمان من باش . درود بر تو عزیز .
Posted by potin | March 10, 2005 11:28 AM
اول مرسي از كامنتت . بعد هم مشكل من اينه كه در اين وبلاگ به ارائه ي شعر هايم بيشتر مي پردازم و فضاي ادبي بيشتر داره . درفكر راه انداختن يك لاگ ديگه هستم . ممنون
Posted by م.خندان | March 11, 2005 1:17 AM