1 - طنز ایرانی،عهدنامه کم داشت که آن هم خوشبختانه به همت دوستان باذوق هوادار پالایش طنز ایرانی،زمینه اش فراهم شد.منبعد مطابق عهدنامه فوق الذکر،طنازان گرامی لطف کرده و از بازگوکردن و انتشار لطیفه های توهین آمیز به اقوام و مردم مناطق ایران(سایر نقاط جهان تا اطلاع ثانوی بلامانع می باشد)خودداری نموده و به کسانی که این عمل شنیع را انجام می دهند،تذکر دهند.هرگونه تبدیل طنزهای مذکور به طنزهایی که توهین آمیز نباشند،پذیرفته شده،متخلفان باصندوقهای صدقات طرفند.ما هم ضمن تشکر از دوستانی که از طریق لینک،ما رادر جریان این حرکت فرهنگی قرار دادند،موارد زیر را متذکر می شویم:
الف – باید فکری هم برای آثار کلاسیک ادبیات فارسی و طنزهای بزرگانی چون عبید زاکانی بکنیم.او حتی به همشهریهایش نیز( قزوینی ها)رحم نکرده است!اگر قرار بود نامبرده هم مشمول جریمه صدقه بشود،می شود حکایت آن بابایی که 2000تومان انداخت توی صندوق صدقات،آنوقت به همه می گفت:شما بفرمایید،بنده حساب کرده ام!
ب – ازنظر واضعین عهد نامه مذکور، اگر ساحت مقدس طنز ایرانی از لطیفه های قومیتی پاک شود،مراحل پالایش با موفقیت طی شده است.توهین های جنسیتی،بکارگیری واژگان رکیک در طنز،توهین به صاحبان برخی مشاغل(مثلا پزشکان)،توهین به بخشهایی از جامعه(مثلا ناتوانان جسمی،حرکتی،ذهنی و....)مشمول پالایش فوق الذکر نبوده،دوستان می توانند هر چه می خواهد دل تنگشان بگویند و بنویسند.
کوتاه سخن آن که ترسیم باید و نباید و نوشتن عهد نامه و پالایش نامه و خط قرمز نامه هم از آن حرفهاست....نظر من را که بخواهید،طنز هیچ حد و مرزی را نمی شناسد.ارزش گذاری یک اثر طنز،مثل هر اثر ادبی دیگری،به قوت و قدرت اثر،از زاویه نگاه زیبایی شناسانه به آن ارتباط دارد.طنز،در هم شکننده نگاه معمول و آشنا به دنیای درون و پیرامون است.یک اثر طنز،اگر بتواند مخاطب را در این نگاه نو(ولو فقط در قالب یا دایره واژگان)شریک سازد،می توان آن را دارای ارزش دانست و به بررسی عمق و غنای آن نشست.همان طور که در ادبیات داستانی،مثلا طرح یک مساله جنسی،می توانددر فاصله میان یک اثر پورونوگراف بی ارزش یا یک اثر ادبی حرکت کند،در طنز نیز چنین قاعده ای ساری و جاری است.
یک اثر طنز،می تواند یک موضوع پیش پا افتاده را ارتقای ادبی ببخشد و بر عکس،یک مفهوم عالی انسانی را به ابتذال بکشاند(البته دیگر در این صورت طنز به شمار نمی آید.)
مخلص کلام این که جان مادرتان،به حساب طنز،پول به صندوقهای صدقات حواله نکنید، طنز کم جان امروز ما،کارش از صدقه گذشته است ودیگر دود کردن اسپند هم از چشم بد دورش نمی کند!از سرش دست بردارید!همین...
نظرات (9)
سلام
ای بی بی نازنین
چگویم که ناگفتنم بهتر است
روحانیون در خلوت و در جمع دوستانه رکیک ترین و شنیع ترین کلملت و اقوال را برای شوخی و مزاح و طنز استفاده میکنند کافی است که کمی با این عزیزان همدم شوی انوقت طنز واقعی و روحیه حقیقی این ملت ایران را میبینی
نمیدانم چه کسی بفکر پالایش لفتاده است
هرچه است روحانی نیست چون روحانیون مزاح را ازصفات مومن میدانند و لبخند آوردن بر روی لب برادر دینی را از محاسن یک مومن
خوب بگذریم
لابد میخوان مثل جنتلمن های انگلیسی فقط در مقابل طنز خیلی لطیف تبسمی کنیم باشه
من که جون میدم واسه اینکه همه چیزمون جنتلمنی بشه
آدم جدی
Posted by مین گوجه ای | November 11, 2006 12:58 PM
اوه! ماي گاد! چه تيتيشهاي جيگري بودند اينا كه چنين فقره بذري را مكتوب كردهاند. الهي من فداشون.
ترجمهش ميشه: اليوم گفتن هرگونه جوك حرام؟ در حكم محاربه؟!
(بهشون از همينجا ميگم اگه حال عهد دارن، قرار بذارن واسه وقتي كه دلشون قيليويلي ميره فيلم همبستري دو جوان را از گوشه ميدان انقلاااااااااااااااااااااب ابتياع كنند چو بيد بر سر ايمان خويش بلرزند.)
Posted by مرتضا | November 12, 2006 4:28 PM
سلام آبجي.
مرامنامه براي هر فعاليتي لازم است و براي طنز از نان شب هم واجب تر.
اما چه ميشود كرد با اين روزگار بي مرام كه نميگذارد ما تا آخرش با اين مرام نامه همراه بمونيم.
اي مصبتو شكر روزگار!
Posted by ابن محمود | November 13, 2006 10:06 AM
من با این سبک شما که به جای حمایت می کنیم یا محکوم می کنیم استدلال کرده اید موافقم . با این حال به نظر من جای بحث های آزاد بیشترو عمیق تر و با شرکت افراد بیشتر خالی است. در عین حال همه مشکلات با بحث حل نمی شود.
Posted by خسرو | November 15, 2006 2:22 AM
با سلام و احترام
مطلب شما در انجمن طنز درج شد البته با اجازه.
نکات خوبی فرموديد خوب می شه اين تعهد نامه را کامل تر کرد. به نظر می رسد که بنا گذاشتن عهدنامه ای از این دست نه تنها منافاتی با خلاقيت در فضای طنز ندارد بلکه می تواند به بالندگی ان کمک کند
Posted by khateratchi | November 15, 2006 4:16 PM
اینم یه مطلب جدید واسه خانوما
Posted by لیلا | November 15, 2006 6:32 PM
منم يه عهدنامه نوشتم ... بيايد امضاش كنيد!
Posted by حاتمي | November 16, 2006 2:48 PM
سلام آبجي.
ممنون از آمدنت و يادداشتي كه گذاشتي.
خير از جوونيت ببيني. انشاءالله
Posted by ابن محمود | November 18, 2006 4:17 PM
من هم با نظر شما موافقم چون تنها جایی که آدم می تواند دو تا فوش درست و حسابی بدهد همین طنز است البته باید یادمان باشد به کسی فوش بدهیم که فوش خورش خوب باشد
Posted by کارمند عدلیه | November 19, 2006 10:34 PM