زنجانیای ملقب به صدرالمتمولین والمختلسین را بر سرای دولتش دیدم که هم از عهد خردی آثار «پایداری» در جبینش پیدا بود و علاقه به قرائت رساله «مکاسب» در طلعتش هویدا. چندانکه در وادی طلب، تختهگاز برفتی و وادی تحریم را طی نمودی و سرمایهها اندوختی.
پس مغرضین و حسودان بر وی حسد بردند و به حبسش انداختند و با وقاحت و جلافت او را گفتند:
-چند میلیارد یورو را چکار کردی ؟!
پس احباب پرسیدند که موجب خصم اینان در حق تو چیست؟ گفت:
-در سایه دولت خداوندی همگان را با پایداری و پایمردی راضی کردم مگر صاحب خزانه را که راضی نمیشود الا به رد مال و اعطای اموال؛ غافل از آنکه من کیسه خویش از کیسه دیوان فرق ننهم و جدایی در این میانه نبینم و مال ما و مردم ندارد، هرچند رعیت قدر نشناسند و حرفهای نامربوط زند و مادر و خواهر و عمهام را به القاب زشت حوالت دهد و بشکند این دست که نمک ندارد که میخواهم برای خلق تاکسی برقی دات وان راه اندازم و کار تحریم و واردات و صادرات سامان دهم...
فیالحال قولش مقبول نظر آمد که فلاسفه گفتهاند: «السوق الهردمبیل، هی جنت المختلسین» که یعنی: «در بازار اقتصاد بسامان امروز، ایشان کارآفرین برتر است و ملک را چنین سرمایهدارانی سزاست.»
پس فرمان آمد که حکم دار مجازات را برای این عزیز کارآفرین کشک گیرید و اجرایش را پشم. پس فیالفور اصحاب و اذناب کشکها ساییدندی و او را مناصب دادندی و روی سرشان حلوا حلوا کردندی و خلق حسود، انگشتبهدهان که چون است که سارق خُرد را مکافات عمل تا پای دار باشد و او را نی، غافل از آنکه حکما گفتهاند که حال سارق، بر دو قسم است: قسم اول، قسم دوم و فرق آن دو حال، نحوه اتصال به درگاه قدرت است. چندانکه قدما گفتهاند: «چو دزدی بی چراغ آید، از آن بهتر که او با چلچراغ آید.»
پس اعاظم کارآفرین، نور چشم مردمان ایران زمین اساتید شهرام جزایری و استاد محمدرضا خاوری و بستگان دور و نزدیک برای او آرزوی خدمت و سلامت کردند و سرودند: «همسفر تنها نرو، بذار تا باهم بریم، سرنوشتمون یکی، همهمون مسافریم...» که یعنی ما نیز در این سفر چندروزۀ دنیا از رسالۀ مکاسب نکتهها آموختیم و در وادی طلب توشههایی «دبش» اندوختیم و با تو همزبان و همراهیم.
و علیالنهایه معلوم نشد که هفت عضو صاحبان ملک سجده فرمای شوکت ایشانند یا ایشان هفت عضوشان سجده فرمای شوکت صاحبان ملک است. والله اعلم بالصواب...