گفت: بنويس دختر جان، بنويس. تو ديگر چرا، با اين سن وسال...
گفتم: آقاى صابرى، نسل ما دچار پيرى زودرس شده است. ما جوان نشده، پير شده ايم، خسته ايم، آقاى صابرى خيلى خسته. حديث خستگى مان حديث خستگى يك نسل است، يك نسل آرمان باخته سرخورده خسته نااميد...
... و من، هر وقت مى ديدم كه ديگر بريده ام، مى رفتم تا بلكه سرنخى پيدا كنم براى يافتن اميد. در كلمه به كلمه عباراتى كه او با وسواس آنها را بر مى گزيد و با دقت كنار هم مى چيد و مى گفت... و نمى گفت... و سكوت مى كرد.
... و صابرى، خسته بود، اين اواخر، مخصوصاً خسته بود... ولى از اميد مى گفت، كه خود سال ها، در اوج تلخكامى و در هنگامه داغى كه زمانه بر دلش نهاده بود و گذر زمان را التيامى بر آن نبود، از شادى و اميد مى نوشت و دل ها را شاد مى خواست و مى خنداند. خنده اى كه گاه به زهرخند مى ماند و حيرت مى آفريد، گويى پرده از راز طنزآلوده هستى برمى دارد. طنزى تلخ كه در پس غوغاى زمانه پنهان شده است.
صابرى پشتوانه طنز امروز بود و طنز امروز، وامدار اوست. چرا كه در فضاى فراهم آمده از طنز سياسى، عميق و اثر گذار «دو كلمه حرف حساب» بود كه طنز توانست حيات مجدد خود را در ورود به خطرسازترين عرصه ها آغاز كند. مرزهاى تحمل صاحبان قدرت را گسترش دهد و از معركه صعب و سخت آفرينش الگويى جديد و متناسب با نياز جامعه و زمان سربلند بيرون آيد و در نهايت، زمينه را براى حضور دوباره طنز نويسان قديمى در برخورد با مسائل مهم جامعه و فراتر از مسائل خرد و كوچك فراهم سازد و نيرو هاى جوان را نيز پرورش دهد. به صابرى گفتم كه اگر گل آقا نبود، هيچ وقت طنز نويس نمى شدم و فكر مى كنم خيلى هاى ديگر از نسل دوم و سوم نيز همين را خواهند گفت.
صابرى صداقت را، شجاعت را، همدردى با انسان ها را، باج ندادن را و برخورد فراجناحى را در طنز نويسى الگو كرد و به ما آموخت. او آموخت كه طنز، عرصه تسويه حساب شخصى و گروهى نيست، بيانيه نيست، ژانر ادبى است. به خصوص پس از خرداد ۷۶ خيلى حرف ها شنيد، ولى دم فروبست و هيچ نگفت.
قضاوت را به تاريخ سپرد و عجبا كه گذر رخداد ها، سريع به صحت گفته ها يش گواهى داد...
صابرى تا توانست حق گفت و وقتى ديد نمى تواند حرف حق بزند به پاسداشت حق و حقيقت به تلخى قلم را به زمين گذاشت و سكوت كرد.
آيا ميراث او را طنز نويسان جوان تر پاس خواهند داشت؟...
صابرى را مى بينم كه دارد راه نشان مى دهد و به ما مى گويد بنويس... و خودش ديگر نمى نويسد و سكوت مى كند... سكوتى كه پيش از خاموشى ابديش نيز آن را نشكست... سكوتى كه سرشار از ناگفته ها بود... آيا تاريخ اين سكوت را خواهد شكست؟!...
نظرات (14)
خوش آمدی بیا و بنویس از تاریخ هم نترس که تاریخ در مورد هیچ چیز سکوت نکرده و نخواهد کرد. زیاد کار به کار تاریخ هم نداشته باش . روایت خودتت را از عصری که در آن زندگی می کنی بنویس و حکم و داوری را بگذار برای آیندگان.
یارباقی. دیدار باقی
Posted by POLAD HOMAYONI | June 28, 2004 4:53 PM
بی بی گل جان خوش آمدی:)
وقتی اسم وبلاگت تو بلاگ رولینگ اومد بالا فکر کردم یکی مردم آزاری کرده و الکی پینگ کرده بعد اومدم و با ناباوری دیدم خودتی:) یعنی نه اینکه خودت مردم آزاری کرده باشی ها...:))
خیلی خوشحالم!!!
یاد کیومرث صابری گرامی باد..
منتظر نوشته های خوبت هستم.. بی صبرانه:) یک بوس گنده برای بی بی گل عزیییییییییییزم :)
Posted by زیتون | June 28, 2004 8:17 PM
ba salam
omid daram hamishe khobo khosh bashi
az khoda piroozye to aziz va hamye iranyane rastin ra khahanam
zende bad eshgh{iran}
Posted by farzad | June 28, 2004 9:19 PM
خانم صدر عزیز ! امروز وقتی دیدم اسم بی بی گل یک بار دیگه توی لیست وبلاگ های به روز شده قرار گرفته اول فکر کردم که شاید فقط اشتباهی شده ! اما بسیار خوشحال شدم از این که دوباره تصمیم به نوشتن گرفتید! حالا علتش هر چی که می خواد باشه! شاید آقای صابری دیگه در بین نباشه ولی مسلما گل آقا و شاغلام و غضنفر و... که من قریب به ده سال از دوره نوجوانی ام رو با اونها خندیدم هرگر نخواهند مرد و یاد آقای صابری همیشه در اذهان باقی خواهد بود به هر حال خوشحال هستم که با یادی از آقای صابری گل آقای عزیز ایران شروعی دوباره داشتید...
Posted by بلک مک | June 28, 2004 9:20 PM
خانم صدر عزيز! بازگشت مجدد شما را خوشآمد ميگوييم. سالها آرزو داشتم اين نويسندهي گل آقا و «خبرنامهي محرمانه» و ستونهاي طنز روزنامههاي مختلف را بيشتر بشناسم و اينترنت فرصت و ابزاري مناسب براي ارتباط با شما و بهرهگيري از طنزهاي جانانه و زيباي شماست. همهي اهل فرهنگ ايران از درگذشت مرحوم صابري متاسف هستند، به شما به خاطر قرابت و همكاري و الفتتان با ايشان تسليت ميگوييم و برايتان سلامتي آرزو داريم.
Posted by ن.ت.خ | June 30, 2004 4:07 AM
شمن با خانم شادي صدر نسبتي دارين؟ فقط از روي كنجكنوي پرسيدم
Posted by mahmood | June 30, 2004 2:05 PM
خوش آمدی دوباره،
Posted by ازامروز | June 30, 2004 4:07 PM
سلام
خوش اومدي دوباره
Posted by سارا | June 30, 2004 4:34 PM
بايد نوشت بايد نوشت
Posted by sorna | June 30, 2004 8:22 PM
welcome!
Posted by maryam | June 30, 2004 11:43 PM
سلام... خوش آمدید ... منتظر مطالب خوبتان خواهیم بود...
Posted by Alius Maximus | July 1, 2004 4:15 AM
متاسفانه در صفحه نظرات شما لينک کار نمیکند، بنا براين برای دريافت خوش آمد ناقابل بنده لينک پائين را دنبال کنيد. ممنون.
http://www.cs.dartmouth.edu/~wittie/picts/roses.gif
Posted by فرهنگ | July 1, 2004 7:34 AM
سلام
خوشحالم که بازگشتهايد...
تنها بايد نوشت! اين زمانهی ماست!
Posted by مجتبی گلمحمدی | July 2, 2004 6:20 PM
movafgh baashee bemaa ham sar bezan
Posted by pesarekhob | July 16, 2004 4:20 PM