این که در باره خصوصیات خودتان بنویسید،به نظرم قدری بی معنی است و لااقل در جامعه ما،مجوز دادن به دیگران برای ورود به حریم شخصی آدم،کمی ایده آلیستی به نظر می رسد،مگر این که به خصوصیات دم دستی (از قبیل چاقی و لاغری )اکتفا کنید یا به ایهام پناه ببرید...با این همه،به خاطرتقاضای برخی دوستان از جمله محمود فرجامی،آفساید و راهی ،ما هم خودمان را وارد ماجرا کردیم.پس بدانید و آگاه باشید که من اینجوری هستم:
1- من آدم بسیار شکننده ای هستم.چنانچه در همین سالهای اخیر،3 بار پایم و یک بار دستم شکسته است !
2- من به طرز وحشتناکی فکر می کنم سرای سپنج،جای درنگ نیست .بسیار اتفاق افتاده با دمپایی از خانه خارج شده ام ،چون عجله داشتم و یادم رفته کفشم را عوض کنم . سر قراراشتباهی رفته ام چون عجله داشتم و قبلش چک نکردم . بارها به خاطر گذشتن از چراغ قرمز،سبقت غیر مجاز و...جریمه شده ام.معمولا طاقت نمی آورم یک سخنرانی یا نشست و یا میزگرد و یا حتی یک مهمانی خانوادگی را تا آخر بمانم.از سخنرانی خودم هم حوصله ام سر می رود! خبرها و مقاله ها وداستانها را از آخر می خوانم و می آیم اول،چون عجله دارم بدانم آخرش چه می شود!
3- من یادم نیست دقیقا از چه زمانی طرفدار تیم تاج(استقلال فعلی)بودم. از وقتی یادم می آید، تمام دور و بریهایم طرفدار پرسپولیس بودند و من می خواستم موافق تیمی باشم که همه با آن مخالفند،بنابراین تاج را انتخاب کردم. جالب اینجاست که این سمپاتی،هنوز هم با من هست...
4- عشق بزرگ من در زندگی،کدو سبز خام است!آن را مثل خیار پوست می کنم،حلقه-حلقه می کنم و دور از چشم آدمهای عاقل،می خورم!
5- یادم نمی آید در دوره کودکی،اسباب بازی داشته باشم.فقط یادم است کلاس اول که بودم،پدر و مادرم از مکه برایم یک تخم مرغ فلزی آورده یودند و وقتی دسته اش را فشار می دادم،از تویش جوجه درمی آمد.به جایش،تا بخواهید،اهل کتاب بودم.کلاس سوم دبستان مجموعه آثار صمد بهرنگی را خواندم و بعد از آن بود که احساس وظیفه کردم سرنوشت بشریت را تغییر دهم و در صحرای آفریقا،لاله بکارم. این حس آن دوران من،با حس ژاندارک و محمود احمدی نژاد قابل قیاس است...
*من وبلاگهای زیادی را می خوانم،ولی باید اعتراف کنم که هیچوقت دلم نخواسته است راجع به نویسندگانشان بیشتر بدانم.شاید به این دلیل که بیشتر،با مطلب ارتباط برقرار کرده ام...بنابراین هر چه فکر می کنم،کسی یادم نمی آید که ازش بخواهم راجع به خودش بنویسد...اگر چه به ذوق،هنر و فکر بسیاری از دوستان چه بسا بسیاری از اوقات غبطه خورده ام...
نظرات (11)
فکر کنم فروردینی باشید بی بی گل جان نه؟!!
Posted by مامان آرین | December 26, 2006 8:28 PM
به نظرم تو این خصیصه ی آخری تجدید نظری داشته باشی بهتره! بیشتر برای راحتی خودت! به عنوان کامنت اول اصلا جالب نبود!
Posted by آفساید | December 27, 2006 3:57 AM
آخ آخ! شرمنده ! قضیه از این قراره که من داشتم به موازات خوندن وبلاگ شما برای یه وبلاگ دیکه هم کامنت می زاشتم و با توجه به اپیدمی بازی، ایشون هم درگیر همین امر خطیر بودن! همین شد که کامنت ایشون اشتباهی با مال شما جابه جا شد!
به هر حال... آبیته!
Posted by آفساید | December 27, 2006 4:07 AM
انصافا همان نیم درصد را هم فکر نمی کردم که یک چیزی در این مورد بنویسید. به هرحال دانستن در مورد آدمهای مهم همیشه خیلی جالبتر از ندانستن در مورد آنها بوده است!
خانم صدر! از لینکتان ممنونم ولی کلاس ما هنوز آنقدر بالا نرفته که دات کام شویم! احیانا به یک آقای دیگری به جای ما لینک داده ید!
Posted by راهی | December 27, 2006 1:31 PM
در مورد سه (تا سه نشه بازي نشه) باهاتون همدردم! ضمنا اگر بلدهستيد زانتيا سوار شيد كه هيچ! اما اگر بلد نيستيد با همون دست شيكسته بياين وبلاگم يادتون بدم!!
Posted by رند عالم سوز | December 27, 2006 4:44 PM
همیشه این فکر ذهن مرا مشغول کرده بود که رابطه یک ویسنده و اثرش از چه نوع است...تا اینکه یک جایی با میلان کوندرا به توافق رسیدیم که اثر ها از نویسنده هایشان باهوش ترند!ا آن به بعد دیگر در مورد خالقاناثر زیاد کنجکاوی نمی کنم...
راستی یک چیز دیگر...این ایده را می توان به کل گیتی تعمم داد...
cain در کتاب مقدس خیلی باهوش تر از Adam است...adam نسبت به lordباهوش تر به نظر می رد...
Posted by علی مرسلی | December 31, 2006 12:32 AM
همیشه این فکر ذهن مرا مشغول کرده بود که رابطه یک ویسنده و اثرش از چه نوع است...تا اینکه یک جایی با میلان کوندرا به توافق رسیدیم که اثر ها از نویسنده هایشان باهوش ترند!ا آن به بعد دیگر در مورد خالقان اثر زیاد کنجکاوی نمی کنم...
راستی یک چیز دیگر...این ایده را می توان به کل گیتی تعمیم داد...
cain در کتاب مقدس خیلی باهوش تر از Adam است...adam نسبت به lordباهوش تر به نظر می رد...
Posted by علی مرسلی | December 31, 2006 12:34 AM
همیشه این فکر ذهن مرا مشغول کرده بود که رابطه یک ویسنده و اثرش از چه نوع است...تا اینکه یک جایی با میلان کوندرا به توافق رسیدیم که اثر ها از نویسنده هایشان باهوش ترند!ا آن به بعد دیگر در مورد خالقان اثر زیاد کنجکاوی نمی کنم...
راستی یک چیز دیگر...این ایده را می توان به کل گیتی تعمیم داد...
cain در کتاب مقدس خیلی باهوش تر از Adam است...adam نسبت به lordباهوش تر به نظر می رد...
Posted by علی مرسلی | December 31, 2006 12:34 AM
دلتان مثل خاتمي باشد
حستان احمدينژادي باد...
(اولي رو باتاكبد بخونين، دومي رو شل و ول!)
Posted by مرتضا | December 31, 2006 7:14 PM
دست و پا شکستن که مسئله ای نیست ... امیدوارم دلتان هرگز نشکند! :)
منهم استقلالی هستم ... اما از کدو متنفرم! :)
Posted by ارژنگ | January 2, 2007 11:48 AM
خوشم آمد خسته نباشي با اجازه از مطالبتان استفاده كردم.
Posted by محمد مرسلي | September 25, 2007 4:15 PM