مسئول اول : مجسمۀ حافظ از میدانی در اهواز، شبانه سرقت شدهاست.
مبتلا به دپرشن: اینم از روز حافظمون.(1)کاش به جای روز حافظ، شب حافظ می ذاشتین، شبا یه نگهبانو می نشوندین پای مجسمه.
کارشناس: اثری از شکستگی در محل دیده نمیشود و احتمالاً فقط پای مجسمه آسیب دیدهاست. هویت سارق وانگیزۀ سرقت هم مشخص نیست.
مسئول دیگر:نخیر .هیچ همچین چیزی نیست و سرقتی در کار نبودهاست. جانمایی ایراد داشت، تندیس رابرداشتیم. دربدردنبال محل مناسب می گردیم تا دوباره نصبش کنیم.
ابن سینا و ستارخان و باقر خان و استاد معین و چند مجسمۀ معلوم الحال دیگراز اقصی نقاط تهران و سایر شهرها: پس ما چی؟!
حافظ شیرازی: سرقت شوندگانیم، ای مرد گنده (2)برخیز باشد که بازبینیم میدان و آبنما را
کاشف ایرادات جانمایی (عوامل ناشناس سابق): چشم، به روی چشم. فعلاً تاندون پات در رفته باید یه سه هفته ای استراحت کنی. بعدشم می بریمت تهران پیش رفیقات یه هوایی تازه کنی، دلت واشه. چهارساله میخوایم جانماییشون کنیم جای مناسب پیدا نکردیم. جانمایی برای مفاخر ادب و فرهنگ الکی نیس که. (رو به نویسنده) : نگیر خانوم...نگیر.. (صفحه شطرنجی می شود.)
.................
(1)اشاره ای بسیار ظریف و هوشمندانه به 20 مهر، روز جهانی حافظ
(2):وقتی کسی بتواند شبانه مجسمه های یک تنی را (حالا قدری کمتر و بیشتر ) زیر بغلش بار کند و به نقطه نامعلومی ببرد و تازه فردای آن روز صدای این کار دربیاید، حکماً همانطور که جناب حافظ فرمودهاند، باید شخص تنومندی باشد.
(انتشار یافته در روزنامۀ بهار)
نظرات (3)
حافظ و حافظه مان به سرقت رفته و دچار وزش عمومی فراموشی شده ایم و چیزی هم برای ادامه داریم؟ نه نداریم - پس خداحافظ.
Posted by میرناصر بوذری | October 12, 2013 11:00 PM
سلام
با دو پست جديد بروزم
با عرض ارادت
خدانگهدار
Posted by ميرناصر بوذري | October 13, 2013 1:47 PM
آفرین....
Posted by راشدانصاری | October 14, 2013 11:54 AM