شاید اگر پایت نمیشکست سراغش نمیرفتی. گزینههای جدیتری برای انتخاب داشتی تا مجموعۀ داستانی را که شکل و شمایل طنز نوجوان دارد دستت بگیری و چند روز را با آن سپری کنی و ببینی که بعد از هفته ها داری میخندی ...اینها را به الویرا لیندو گفتم، نویسندۀ مانولیتو، نویسندۀ معروف امروز اسپانیا، در گوشۀ کافهای دنج در مادرید... از خودم پرسید و از مقاله ام: "تاثیر دن کیشوت بر طنز ایران" که برای ارائه آن در سمینار"سعدی و سروانتس" به مادرید آمده بودم، و صد البته از مانولیتو و نظر خوانندگان ایرانیاش... گفتم از او به خاطر ایجاد لحظات شاد و مفرح برای یک پاشکسته در تهران ممنونم! خندید. گفتم که طنز اثردقیق، ظریف و حسابشده است. روابط آدمها برای من به عنوان یک مخاطب ایرانی، آشنا و ملموس است و شخصیتهای آن (حتی مردهایش)! سمپاتیک هستند. گفت برایش جالب است که آثارش مورد استقبال مخاطب ایرانی قرار گرفته است، و این که روی شخصیت مادر به عنوان کسی که نقش محوری در خانه و خانواده دارد بیش از دیگران کار کرده است. توضیح داد که جوانان اسپانیایی، به دلیل مشکلات اقتصادی، امکان زندگی مستقل را مثل آمریکا ندارند و حتی برای تشکیل خانواده هم مجبورند متکی به خانواده باشند و این پیوند خانوادگی، در مانولیتو و روابط آدمهای آن نیز متجلی است. گفت که به مدد فضای مجازی در ارتباط با مخاطبان ایرانی قرار گرفته است. از دختر المپیادی 14 سالهای حرف زد که با او در فیسبوک ارتباط دارد، مسلط به زبان اسپانیایی است و مانولیتو را به زبان اصلی خوانده. از دختر دیگری گفت که در زمینۀ ادبیات کودک فعال است. این ارتباطها در کنار آشنایی که با جامعه ایران از طریق فیلمهایی نظیر جدایی پیدا کرده بود تلقی او را از ایران تغییر داده بود. آن را جامعهای مدرن میدانست که طبقه متوسط تحصیلکردهاش در حال رشد است. از او در بارۀ موقعیت زنان طنزنویس در اسپانیا پرسیدم. گفت اندکند. پرسیدم دلیلش را چه میداند؟ گفت که شاید طنز جسارت می خواهد و گذر از خط قرمزها و زنان در این رابطه محتاطند. گفتم به نظرش این امر نمی تواند نتیجۀ خشونت طنز باشد؟ گفت در طنزنویسی سعی میکند از الگوهای خشن مردانه فاصله بگیرد و سبک خاص خود را داشته باشد. گفتم منظورم ذات طنز است که با فاصله گرفتن از سوژه توام است و در تلازم با دوری از احساس است. خندید. وقت تنگ بود. با هم خداحافظی کردیم و عکس یادگاری گرفتیم. با این امید که دیدار بعدی در تهران باشد، زمانی که بر اساس وعدۀ مترجم ایرانی کتاب تازهاش، این بار خبرش کنند که اثرش در ایران منتشر شده است! چیزی که شاید به علت دوربودن وضعیت چاپ و نشر ایران از قانون کپی رایت، کمی رویایی به نظر برسد، ولی در هر حال در زندگی واقعی هم گاه جایی برای رویا هست، رویایی از جنس دیدار با نویسندۀ معروف اثر محبوبت در مادرید!
نظرات (4)
سلام
وقت تون بخير
رويايي از جنس ديدار
رويايي از جنس خواندن، خواندن نوشته هايي كه خود رويايي هستند كه در صدر خواندني هاي ما نشسته و ماندگار مي مانند. (ويژه نويسنده محترم)
و اما خاطره اي را در ذهن دارم كه در يكي از گزارش هاي سمينارهاي مديريتي آمده بود كه در همين سال هاي بي توجهي به كپي رايت چند تن از اساتيد بين المللي مديريت را به سميناري در تهران دعوت كردند و يكي از ايشان در پايان سخنراني خود كتاب نو تاليفش را معرفي كرد و يكي از مدرسان شريف كه از كادر اجرايي سمينار هم بود خبر ترجمه و انتشار همان كتاب در ايران و بدون اطلاع نويسنده را با افتخار به جمع داد و حاضرين و نويسنده اصلي و ميهمانان سمينار متحير ماندند كه بخندند و يا اعتراض كنند.
به هر حال در خصوص اين متن كه از اتفاق هاي كم نظير دنياي تاليف و ترجمه مي باشد خيلي خوشنودم كه خواندم و به ميزبان و ميهمان هم تبريك مي گويم كه چنين توفيق گرانقدري نصيب شد و فكر مي كنم بتوان در يكي از جلسات عمومي و جدي تر شهر كتاب از (الويرا ليندو) اين نويسنده استقبال كرد و خوانندگان و علاقمندان نيز از نظرات و صحبت هاي ايشان بهره مند گردند.با عرض احترام مجدد
Posted by ميرناصر بوذري | December 8, 2014 11:37 AM
سلام مطالب تون خیلی عالی بود ولی اگه میشه از جملات کوتاه استفاده کنید جملاتی که ادم حوصله ش بشه بخونه با اجازه تون تا متن های طویل اینجارو دیدم خوصله م پوکیدو هیچ کدومشونو نخوندم.....
Posted by لاله | December 15, 2014 1:01 PM
سلام
با خانه پدري به روزم
روز و شب تون خوش و خرم
عزت زياد مهرتون پايدار خدانگهدار
Posted by ميرناصر بوذري | December 29, 2014 3:44 PM
سلام
خواندمت استاد
خسته نباشید
Posted by راشدانصاری | December 31, 2014 11:48 AM