معرفی کتاب«ما از همه بهتریم»(طنز سیاسی-اجتماعی روسی از انقلاب اکتبر تاکنون)انتشار یافته در روزنامه شرق، 18 فروردین 1401
طنز سیاسی-اجتماعی چه در قالب طنز شفاهی و لطیفه و چه طنز نوشتاری، در روسیه پدیده تازهای نیست. زمان حکومت تزارها
وجود داشته و حضورش تا همین امروز هم ادامه دارد. حتی بگیروببندهای زمان دولت بلشویکی هم نتوانست آن را خاموش کند. در آن دوره هرگونه انتقاد از اوضاع اجتماعی و سیاسی، سیاه نمایی تلقی میشد و مجازات داشت، تعریف جوکِ ضد نظام در خلال جنگ، مجازات اعدام و در زمانهای دیگر مجازات زندان داشت و طنز تنها در صورتی پذیرفتنی بود که در خدمت تحقق اهداف انقلاب قرار میگرفت. بااینحال در آن دوران هم طنز انتقادی خاموش نشد. میتوان گفت که طنز روسی از دوره تزارها تاکنون روایتگر شکاف عظیمی است که میان حاکمان و مردم و میان دولت و ملت بوده و درصدد بیان داستانِ فهمِ این جدایی است. دراین میان میتوان ویژگیهایی را برای آثار شوخطبعانه روسی برشمرد که آنها را علیرغم آفریده شدن در دورههای مختلف سیاسی و حکومتی به هم پیوند میدهد. مهمترین و چشمگیرترین خصلت شوخطبعی روسی، خود نکوهشگری و خود خندی است که با مایههایی از نیهیلیسم سرخورده از شیوههای کنش سیاسی هم همراه است، طنزی که از نگاه کاونده و تلخ گوگول شروع میشود و پیش میرود و با کمدی -تراژدیهای چخوف در غم انسان مینشیند و بر دشواریهای زندگی آدمها دل میسوزاند؛ طنزی همدلانه و مهربانانه که دور از توهین و یا تحقیر است و جنبه عبرتآموزی دارد.
«ما از همه بهتریم» که اخیراً با انتخاب وترجمه مهناز صدری منتشر شده است شامل گزیدهای از آثار طنز سیاسی –اجتماعی روسی است و تلاش میکند تصویری از روند حرکت طنز در روسیه از انقلاب اکتبر تاکنون ارائه دهد.
در «ما از همه بهتریم» با شخصیتهایی مواجه میشویم که چه در دولت بلشویکی و چه پسازآن علیرغم زیستن در نظامهای حکومتی متفاوت، همگی همان خردهفرهنگهای نظام ارباب-رعیتی تزاری را بر دوش میکشند. آدمهایی که با خودشان و دنیای اطرافشان درگیرند و این درگیری در هر دوره به رنگی و در لباسی تکرار میشود. کتاب از دغدغهها، تنشها، تضادها و تناقضهای زندگی روزمره آدمها و رویارویی آنها با ناکارآمدیهای نظام حکومتی دنیایی میسازد که کمیک است و خواننده ایرانی هم با آن در زندگی خودش کمابیش آشناست. این است که با آدمهایش همراه میشود، میخندد، میترسد و در حقیقت زندگی میکند. کتاب شامل سیوسه اثر از هشت طنزنویس است که بر اساس سیر زمانی مرتبشدهاند تا در آینه آثارشان بتوان تصویری از حرکت طنز روسیه و تحول آن را در ظرف زمان مشاهده کرد. همچنین آثار هر نویسنده با زندگینامهاش همراه شده و مخاطب را یاری میکند تا در سایه آشنایی با پیشینه کاری و سبک و سیاق نوشتاری او بتواند نگاه دقیقتری به آثارش داشته باشد. کتاب با هشت دااستان کوتاه از میخائیل بولگاکف آغاز میشود. آثار بولگاکف نقطه عطفی در تاریخ طنز شوروی است. علیرغم تمام مشکلاتی که رژیم کمونیستی برای او و آثارش ایجاد کرده بود طنز روس در گذار از شرایط سخت و دشوار انقلاب اکتبر با آثار او جانی دوباره گرفت. در ادامه بخش مهمی از کتاب به نویسندگان نامدار و اثرگذاری چون میخائیل زوشنکو و ولادیمیر واینوویچ اختصاص دارد. مخاطب در کنار این چهرههای مشهور با آثار نویسندههای کمتر شناختهشدهای مثل آناتولی آلکسین نیز آشنا میشود که به مارک تواین روسی شهرت دارد. همچنین ویکتوریا توکاروا و ناتالیا تالستایا و لودمیلا اولانووا زنان طنزنویسی هستند که آثارشان در این مجموعه ارائه شده است و میتواند زمینهساز آشنایی مخاطب با طنزنویسان زن روسیه باشد و خط بطلان بر مردانه بودن طنزنویسی در روسیه امروز بکشد!
آثار ارائهشده در کتاب ازنظر قالب، متنوعاند. گرچه بیشتر قالب داستان کوتاه دارند ولی در میان آنها آثاری چون «در تئاتر»، «ساعت روی دست راست» و «نان قوت لایموت ما» نیز هستند که قالبهایی چون جستار (Essay) دارند. نوشتهها ازنظر قوت و قدرت طنز نیز افتوخیز دارند که این امر با توجه به قرار گرفتن آثار بزرگانی چون بولگاکف در کنار داستانهای نویسندگان تازهکار و کمتر شناختهشدهتر امری غیرمنتظره نیست. بااینحال داستانها علیرغم تفاوت در قالب، مضمون و محتوا، در یکچیز مشترکاند و آن، انعکاس دنیای آدمهایی است که علیرغم تغییرات بنیانی در نظام سیاسی همچنان دستبهگریبان مشکلات مشابهی هستند. مشکلاتی که نمیشود بین آنها مرزی گذاشت و به بعد از فروپاشی و قبل از فروپاشی تقسیمشان کرد. این است که در طنزهایی ازکتاب که بعد از فروپاشی نوشته شدهاند انسان نوین شوروی همچنان به سخره کشیده میشود! این به سخره کشیدن وقتی از صافی ذهن نویسندگان میگذرد بهتناسب فضای ذهنی آنها مضامین متفاوتی به خودش میگیرد، گاه مضمون سیاسی دارد، گاه قالب طنز اجتماعی پیدا میکند و گاهی به رنگ روانشناسانه و یا فلسفی درمیآید و گاهی با نگاهی فرهنگی اخلاق فردی و اجتماعی را در روابط خانوادگی و یا نظام اداری نقد میکند.
یکی از سوژههایی که در این آثار بارها هجو شده است چارچوبها و کلیشههای نظامهای تمرکزگراست. در داستانها میبینیم که چگونه حتی زبان هم به امری کلیشهای برای تداوم سلطه و پروپاگاندای دولتی تبدیل میشود، ادبیات سیاسی همسان، یکنواخت و کلیشهای میشود، واژهها در خدمت سلطه درمیآیند و عبارات تقدیس شدهای مثل انقلاب از معنا و مفهوم خود تهی میشوند. داستان آغازین مجموعه (اونا میخوان سوادشونو به ما نشون بِدَن) کلیشههای زبانی نظام ایدئولوژیک شوروی را به هجو میگیرد: سخنران حکومتی در جلسه «بررسی وضعیت جهانی» درحالی علیه کاپیتالیسم اینترناسیونال صحبت میکند و اصطلاحات کلیشهای و قلمبهسلمبه حکومتی را بکار میبرد که سواد تلفظ درست لغات ساده را هم ندارد و مخاطبانش هم از حرفهای او سر درنمیآورند! در آثار کتاب میتوان هجو شعارهای نخ نمای نظام ایدئولوژیک و انقلابی را دید. داستان «ما از همه بهتریم» نوشته ولادیمیر واینوویچ جایگزینی حکومت انقلابی به جای حکومت تزاری را روایت میکند تا به هجو شعارهای انقلاب و جایی که فیلسوفها نظریه «بهتر از همه بودنیسم» را ارائه میدهند بپردازد:
-دوروبر سرزمین ما مردمان دیگری هم زندگی میکنند. آنها پیشازاین مثل ما بودند ولی آن زمان که ما از همه بهتر شدیم روشن است که آنها «از همه بدتر شدند» چون یک زندگی معمولی و بدون هیجانی دارند: شبها میخوابند، صبحها بلند میشوند، بهار میکارند، پاییز درو میکنند، زمستانها روی سکوی بخاری دیواری مینشینند و زادوولد هم میکنند و در اوقات فراغت نان قندی میخورند و خلاصه در یککلام آدمهای معمولی با اهداف کوچک و بیاهمیتی هستند. ولی زندگی ما سرشار از شادی و فعالیت است. دستهجمعی سرودخوان و پرچم به دست سرکار میرویم شعار میدهیم کار میکنیم و با فعالیت و کوشش بیشتر حتی از خودمان هم بهتر میشویم. اهدافمان هم بسیار بااهمیت و باشکوه هستند. کانال میزنیم، میان کره زمین تونل بزرگی حفر میکنیم، به کمک طناب به ماه متصل میشیوم، یخ اقیانوس منجمد را آب میکنیم و در قطب جنوب جو میکاریم و آن موقع آنقدر بهتر از همه میشویم که دیگر خطرناک میشود. (ص 202-203)
در داستان «دفاع از الکلیزم» از همین نویسنده یک مست با توسل به براهین ایدئولوژیک و عبارات رنگ و لعابدار ولی بیمفهوم بهعنوان نامزد کمیته محلی انتخاب میشود.
در چنین فضایی امکان انتخاب سبک زندگی برای افراد محدود و محدودتر میشود. گذران دستوری اوقات فراغت یکی از نمودهای تسلط چارچوب و یکسانسازی در سبک زندگی آدمهاست که دستمایه داستان «هفته فرهنگی» نوشته بولگاکف میشود. در این داستان راوی که یک کارگر ساده است علاقه دارد برای گذران اوقات فراغتش به سیرک برود ولی نظر او شرط نیست بلکه کمیسر نظامی دستور میدهد او به اپرا برود تا روشنفکر و بافرهنگ شود! در «عروسی زورکی» از همین نویسنده کمکهای غذایی فقط به متأهلین داده میشود تا جوانان را به ازدواج ترغیب کنند! این برخوردهای اقتدارآمیز خاص نظامهای توتالیتر در پسزمینهای از فضای پلیسی و امنیتی رخ میدهد، فضایی که به فضای کمیک بیشتر شبیه است و در آن «خانمی در ایستگاه اتوبوس روزنامه میخواند و چنان آن را به صورتش چسبانده که به نظر میرسد دارد صورتش را پشت آن مخفی میکند!»(ص 106) داستانها نشان میدهند که در چنین جامعهای دروغ و ریا سکه رایج روابط زندگی آدمها میشود. در داستان «قربانی انقلاب» از ولادیمیر زوشچنکو میبینیم که چگونه افراد با دروغ برای خودشان سابقه انقلابی جور میکنند. در «داستان عبرتآموز» از همین نویسنده یک کارمند عالیرتبه فقط به خاطر سخنوری پلههای ترقی را طی میکند چون «صحبتهایش پر است از شعار، غلو و کلیگویی». در داستان «یک روز بدون دروغ» وقتی راوی تصمیم میگیرد راستگو باشد در خانه و اداره هیچکس حرفهایش را جدی نمیگیرد، چون دروغ سکه رایج روابط میان آدمهاست. داستانها به روابط انسانی نیز میپردازند. به فرهنگ آپارتماننشینی، به چشموهمچشمی افراد حتی درشدت بیماری و هر چه بیمارتر، بهتر! در این آثار فساد همهجانبه و تضادها و شکاف وسیع بین وعدههای درخشان رژیم و واقعیتهای غمناک و اغلب ناامیدکنندهای که مردم عادی روزانه با آنها روبرو میشوند نشان میدهد که چگونه نظام دیوانسالار و بوروکراتیک با وقت و ذهن و روح افراد بازی میکند. در داستان «میخواهم به خارج بروم» راوی یک هفتخان سهماهه را برای سفر یکهفتهای به دانمارک طی میکند، تن به پاسخگویی به سؤالات مضحک و تحقیقهای مضحکتر میدهد ولی درنهایت سفرش به هم میخورد و در انتهای داستان این آرزو برایش میماند که کاش حیوانی در قفس باغوحش باشد! در داستان «کمکهای جنسی» به کارگر کارخانه آبجوسازی بهعنوان کمک جنسی آبجو میدهند و کارگر با ترجیعبند: «واقعاً باید ازشون تشکر کرد که به فکر سلامتیمون هستند» به تمجید از دست و دلبازی مدیران کارخانه میپردازد درحالیکه چشم به ناخالصیهای داخل آبجوی غیرقابلخوردن دارد که شاید چیز بهدردبخوری مثل انگشتانه یا یک دکمه از آن بیرون بیاید!
در این مجموعه انواع شگردهای طنز بکار رفته است. در این میان، از بین عناصر مهم آثار طنز، سهم تضاد، اغراق و غافلگیری بیشتر است که در اکثر اوقات با هجوی گزنده و نیشدار و لحنی کمتر خوددار همراه است. تضاد یعنی همان عنصر آشنای آثار طنز، در سوژه، مضمون و تیپسازی داستانهای کتاب متجلی است. تضاد میان شعارهای توخالی و ادعاهای دهنپرکن و آمارهای غیرواقعی پیشرفت با واقعیت موجود در جامعه فاسد و بوروکراسی زده، تضاد شخصیتی در آدمهایی با ویژگیهایی اغراقشده و تضاد رفتاری و گفتاری در برخوردهای فردی و اجتماعی میان آدمهای کتاب از نمودهای آن است که در دیالوگهای تندوتیز میان آدمها و یا رفتارهایشان با یکدیگر و یا در خوددرگیریهای شخصیتها متجلی میشود. آمیزش این تضادها با غافلگیری، به یاری تعمیق طنز در اثر میآید. این غافلگیری ابعاد گوناگونی دارد. گاه در پایانبندی غافلگیرانه (برای مثال در عروسی زورکی و دفاع از الکلیزم) متجلی میشود و گاهی در عکسالعملهای غیرمنتظره آدمهای آثار انعکاس پیدا میکند. همچنین غافلگیریهای زبانی، حاصل کنار هم آوردن کلمات، تعابیر و توصیفات دور از ذهن یا بیارتباط با هم، جلوه دیگری از این شگرد است . در این میان باید از توانایی مترجم در انتقال بازیهای زبانی اثر یاد کرد. مهناز صدری دانشآموخته زبان و ادبیات روسی از دانشگاه مسکو است و پیش ازاین نیز آثار دیگری را از زبان روسی به فارسی ترجمه کرده است. آشنایی او با ریزهکاریهای زبان روسی امکان حفظ و انتقال درست لحن و فضای آثار و شگردهای طنز و هجو گزنده آنها را در ترجمه فراهم ساخته است؛ ازجمله در داستان «اونا میخوان سوادشونو به ما نشون بدن» در یک جلسه سخنرانی دولتی، مخاطبان کمسواد با عامیانه حرف زدن، فرستاده رسمی دولت را (که علیرغم قلمبه-سلمبه حرف زدن از لحاظ سطح سواد دست کمی از مخاطبانش ندارد) به چالش میکشند که توانایی مترجم در انتقال درست فضای این اثر گفتگومحور بروشنی به چشم میآید. بنابراین میتوان گفت مخاطب در آینه این کتاب زندگی پرتناقض آدمهایی را میبیند که عبارت تکرارشونده «ما از همه بهتریم» آنها جز ریشخند حس دیگری در او ایجاد نمیکند!...