همیشه وقتی می رسم که همه رفته اند...یکی اش همین بازی وبلاگی:تاثیرگذارترین ها در زندگی تان به دعوت جلال سمیعی و علی اصغر سید آبادی...آن قدر این دست و آن دست کردم و فکر کردم و بین شک یک و دوی طنز یا جد گرفتار شدم که زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت و رفت پی کارش...تا امروز که ناگهان خواب نما شدم و دیدم حیف است جهانیان را بیش این در جهالت بگذارم وبالاخره ندانند تاثیرگذارترین ها درزندگیم چه کسانی بوده اند؟!در نتیجه به علت یک انگیزه شدیدا نوعدوستانه در رابطه با بشریت در کمال ناچاری، به پاسخ این مسئله می پردازم که در زندگی حرفه ای من،در وادی طنز،تاثیر گذارترین ها چه کسانی بوده اند،به بیان دیگر،کدام بی انصافی آمد و رفت و ما را و خوانندگان عزیز این وبلاگ راچنین گرفتار کرد؟!
از پدرم به عنوان یکی از مقصران و عوامل اصلی این گرفتاری که بگذرم،می خواهم از حسین پناهی یاد کنم با طنز عمیق،نو و متفاوتش .متفاوت با دریافت کارکردگرایانه و پیغمبرمآبانه تاثیرگرفته از" هنر برای مردم" و" ادبیات متعهد"سالهای دهه 50 و اوایل60 از طنز.که طنز را با "رسالت"(با انتهای سید خندان اشتباه نشود!)گره می زد و آن را می سنجید .نسل من،وارث"نوعی از هنر،نوعی از اندیشه"سعید سلطانپور،"قصه های شهر خوشبختی"اسلام کاظمیه و "پول،تنها معیار ارزشها"ی فریدون تنکابنی ،طنز را پرخاشجو و معترض می خواست تا به مدد بیانیه های آتشین،طومار حیات هر چه امپریالیست بی شرف پدرسوخته ملعون است در هم بپیچد و به زباله دانی تاریخ بیاندازد.
همکاری سه-چهار ساله ام با پناهی در زن روز،این تلقی را به کلی در هم ریخت.پناهی یک طناز تمام عیار بود:طنز او،به من آموخت که طنز،یعنی نوع دیگر دیدن ونگریستن.شکستن هنجارها و قالبهای متصلب فکری و ذهنی و اجتماعی و فردی ...شکستن نگاههای مالوف و دوباره دیدن و چند باره دیدن،در سایه جرات و جسارت این که خود و دیگران را در هم بشکنی و دوباره بسازی،ساختنی با بازیگوشی و شوخ چشمی،به بازی گرفتنی هم سنگ آفرینش جهانی نو.،جهانی که مخاطب را به حیرت وادارد.این نگاه به طنز کمک کرد تا بتوانم بعدها از محضر اساتیدی چون کیومرث صابری فومنی در طنزنویسی استفاده کنم.
نظرات (2)
كه اينطور
Posted by رند عالم سوز | May 30, 2007 3:50 PM
داشتن اساتید بزرگ نعمتی است بی جایگزین! خاصه برای آنان که خوب می نویسند!
Posted by آفساید | May 31, 2007 4:14 PM