![]() |
![]()
یک شوخی جدی با رمانهای عامه پسند
شبهای کوش آداسی در شهر کتاب با حضور نجومیان و حرٌی نقد شبهای کوش آداسی با حضور اسماعیل امینی و بلقیس سلیمانی گفت و گو با اعتماد به مناسبت انتشار "شبهای کوشآداسی" ضرورت توجه به طنز در نظام دانشگاهی مصاحبه با ایسنا:مردم به آثار چاپی بیاعتمادند. مصاحبه با ایسنا:حسین پناهی به من متفاوت فکر کردن را یاد داد طنز، هنجار شکنی و مابقی قضایا یک،دو،سه طنز به نمایشگاه آمد معرفی"شکرستان"در سایت گل آقا به قلم اسماعیل امینی ![]()
آدمهای کوچکی که هرروز کوچکتر میشوند
روایت امروزی از زندگانی عطار نیشابوری در اهمیت «داور» بودن و ناگهان هوا سرد شد شش دلیل معتبر برای وابستگی جواد ظریف به آمریکا و غرب و سایر نقاط دنیای پلید غارتگر تقویم تاریخ مردمان، جمله دستها برداشته تا رعیت ما گردند یلدا در آثار شاعران زبان فارسی فیزیوتراپی اقتصاد ایران ده روش نقد سیاسی در ایران ![]()
April 2025
March 2025 February 2025 January 2025 December 2024 November 2024 September 2024 August 2024 July 2024 June 2024 May 2024 April 2024 March 2024 February 2024 January 2024 December 2023 November 2023 October 2023 September 2023 August 2023 July 2023 June 2023 May 2023 April 2023 March 2023 February 2023 January 2023 December 2022 November 2022 October 2022 September 2022 August 2022 July 2022 June 2022 May 2022 April 2022 March 2022 February 2022 January 2022 December 2021 November 2021 September 2021 August 2021 July 2021 June 2021 May 2021 March 2021 February 2021 January 2021 December 2020 November 2020 October 2020 September 2020 August 2020 July 2020 June 2020 May 2020 April 2020 March 2020 January 2020 December 2019 November 2019 September 2019 August 2019 April 2019 March 2019 February 2019 January 2019 December 2018 October 2018 September 2018 August 2018 July 2018 June 2018 April 2018 March 2018 January 2018 December 2017 October 2017 September 2017 August 2017 July 2017 May 2017 April 2017 March 2017 February 2017 January 2017 December 2016 November 2016 October 2016 September 2016 July 2016 June 2016 May 2016 April 2016 March 2016 February 2016 January 2016 December 2015 September 2015 July 2015 June 2015 May 2015 April 2015 March 2015 January 2015 December 2014 October 2014 September 2014 August 2014 June 2014 May 2014 April 2014 February 2014 December 2013 November 2013 October 2013 September 2013 August 2013 July 2013 May 2013 April 2013 March 2013 February 2013 January 2013 December 2012 November 2012 October 2012 September 2012 August 2012 June 2012 May 2012 March 2012 January 2012 December 2011 July 2011 June 2011 May 2011 April 2011 March 2011 February 2011 January 2011 December 2010 October 2010 September 2010 August 2010 July 2010 June 2010 May 2010 March 2010 February 2010 January 2010 December 2009 November 2009 October 2009 September 2009 August 2009 July 2009 June 2009 May 2009 April 2009 March 2009 February 2009 January 2009 December 2008 November 2008 October 2008 September 2008 August 2008 July 2008 June 2008 May 2008 April 2008 March 2008 February 2008 January 2008 December 2007 November 2007 October 2007 September 2007 August 2007 July 2007 June 2007 May 2007 April 2007 March 2007 February 2007 January 2007 December 2006 November 2006 October 2006 September 2006 August 2006 April 2006 March 2006 February 2006 January 2006 December 2005 November 2005 October 2005 September 2005 August 2005 July 2005 June 2005 May 2005 April 2005 March 2005 February 2005 January 2005 December 2004 November 2004 October 2004 September 2004 August 2004 July 2004 June 2004 January 2004 December 2003 November 2003 October 2003 September 2003 ![]() info at bbgoal.com
rouyasadr at yahoo.com |
![]() |
|
نظرات (70)
بی بی گل جان!
پس از انجام عمل مجرمانه اینترنتی داونلاود متن موصوف به پی دی اف مبادرت به عمل مجرمانه باز کردن رایانهای آن نمودم.
شادمانی من از دیدن خطوط زیبای آن زایدالوصف بود. بدین وسیله از همه دست اندر کاران آن کمال تشکر را دارد.
شاد باشی که حاصل رنجهای ماهها و هفتههای شما روزان و شبان اینده مرا با خواندن آن شادمان خواهد کرد.
مرغ پرنده اگر در قفسی پیر شود
همچنان طبع فرامش نکند آوازش
Posted by هوشنگ | March 3, 2010 8:54 PM
نباید هم آب از آب فرهنگ کهکشان راه شیری تکان بخورد چون شیرش خالص است و آب به آن افزوده نشده است.
... و کتاب تان را می خوانیم.
Posted by من خودم | March 3, 2010 9:16 PM
دانلودش کردیم تا سر فرصت بخوانیمش
قضیه شما هم شد قضیه فیلم های بهمن قبادی!!امیدوارم که این جور ادامه پیدا نکنه
Posted by سینا | March 4, 2010 12:31 AM
کار خوبی کردید. اگر هدف اصلیتان از انتشار کتاب به پول رسیدن بود که خدا وکیلی کارهای با حاشیه اطمینان بالاتری هم هست.
اگر هدف رساندن دانشی به مردم بود که اتفاقاً «همان دو سه هزار نفری که در ایران کتاب می خوانند، همانهایی هستند که وبلاگ و پی دی اف می خوانند»
این وسط لطفی کردید به درختان بیچاره ای که قرار بود کاغذ این کتاب بشوند و رهانیدید خود را از دردسر چاپ و فیلم و زینک و ناشر و چاپخانه و توزیع.
دهان کجی به برخی سازمان ها هم که بوسه تیر بود بر خال سیاه سیبل مقصود.
Posted by شایان | March 4, 2010 2:09 AM
سلام خانوم صدر عزیز،
نمی دونم الان باید ناراحت باشم از اینکه کتابتون مجوز نگرفت یا خوشحال باشم که الان می تونم کتابتون رو از اینترنت دانلود کنم و بخونم! در هر حال کتاب منتشر شده هر چند اینترنتی و به خاطر انتشارش بهتون تبریک میگم.
اصلن اون وزارت لعنتی! لیاقت چاپ کتابتون رو نداره!! :)
بر قرار و سلامت باشید.
Posted by علیرضا | March 4, 2010 7:39 AM
سلام. لطف كنيد يك شماره حساب اعلام كنيد كه هر كس هرچقدر از كتاب خوشش آمد بهمان اندازه پولش را بپردازد ضمنا اينگونه بابي را باز كنيد تا نويسندگان براي كسب درآمد نيازي به وزارت دولت كودتا نداشته باشند.
Posted by عبيد | March 4, 2010 10:10 AM
اگر بنا بود که سر اخر در اینترنت منتشر بشه کاش اینهمه خود سانسوری و محدودیت روش پیاده نمی کردید
Posted by وحید | March 4, 2010 10:23 AM
سلام و درود
احتمالن دست شما درد نكند چون كار پر زحمتي بوده. فعلا دانلود كرديم. خوانديم به روح شما درود مي فرستيم
زنده باشيد
Posted by Anonymous | March 4, 2010 10:34 AM
من هم حق دارم نظرم را بگویم؟
خیلی کتاب به درد نخوری بود
Posted by Anonymous | March 4, 2010 11:45 AM
با پیشنهاد عبید (اعلام شماره حساب) به شدت موافقم. اوضاع خودسانسوری دارد به شدت به ادبیات و هنر ایران صدمه می زند. این پیشنهاد راه حل خوبی به نظر می آید.
Posted by شایان | March 4, 2010 3:53 PM
زنده باد گل بی بی(گل آقا) زنده باد این پست.
Posted by علی | March 4, 2010 8:16 PM
دیدن اسم وبلاگم توی این کتاب روحمان را جلا داد
خسته نباشید خانم صدر
Posted by فهیم | March 4, 2010 8:22 PM
خودمون نشرش میدیم
Posted by رهگذر | March 4, 2010 8:26 PM
با سپاس از ممیزان بزرگوار ونکته سنج وزارت فخیمه ارشاد که مانع نشر این مرقومجات وبلاگی با تحلیل ونتیجه گیری به سبک پایان نامه های ماضی ( نه موجود در خیابان انقلاب )شده اند واین توفیق اجباری را نصیب مای بی بضاعت از جیث مادی وعلمی نموده اند .(دانلود )
علی القائده (بسی بی ربط) برای تهیه وتایپ وویرایش وچیز های دیگر متحمل کمی بیش از اندک زحمت شده اید.این همه را به کنار .تحمل خردی وخوردگی اعصاب از دست ممیزان را هم به کنار.
اعلام خلاف انتظار غیر قابل انتشار از همه سنگین تر بود وهست.
مارا در غم دیگران شریک خود بدانید.
بی پرده ومخلصانه آماده ایم که بخشی از هزینه های محتمل را به بضاعت به گردن یا جای دیگر بگیریم.
ومن الله توفیق وعلیه تکلان.
Posted by رزمگیر | March 4, 2010 9:41 PM
ایده بسیار خوبی است. باید فرهنگ سازی کرد تا دیگران هم کتابهای مسدود شده شان در ارشاد را در وب بگذارند و اگر بشود به فروش برسانند.
کتاب را می خوانم و اگر نقدی به نظرم رسید عرض خواهم کرد.
موفق و پیروز باشید
Posted by احمد صداقت | March 5, 2010 12:55 AM
سپاس از این عیدی ارزشمند. ما کوچکترها وقتی بهمان عیدی میدهند فقط میتوانیم تشکر کنیم و در فضای نت لینک ناقابلی بگذاریم.
البته من نتوانستم این فایل را با آکروباتریدر5 باز کنم. آیا نیاز به نسخههای بعدی این برنامه هست؟
Posted by محمدعلی مومنی | March 5, 2010 1:54 AM
salam
ishalla movafagh bashi
man linke injaro az webloge aghaye chayeee gereftam
kollan ba enteshare har kari be shekle free movafegham
Posted by Nima | March 5, 2010 2:32 AM
خانم صدر عزیز با تشکر از لصف و زحمت شما و صد افسوس که چاپ نشد . بازهم ممنون از این عیدی خوب و سال نو هم پیشاپیش مبارک
Posted by بایرامعلی | March 5, 2010 7:19 AM
سلام
از این بابت که شما را سانسور کرده اند متاسفم هرچند غیرمنتظره نبود
مخصوصا که شما دست روی چیزی گذاشتید که دولت برای سرکوبش همه کار می کند یعنی وبلاگ
چکیده ای از مطالبتان را خواندم و لذت بردم و این بهترین عیدی بود که گرفتم .
ممنون
Posted by امین | March 5, 2010 12:43 PM
سلام
خیلی از شما منونم که کتاب را در اینترنت منتشر کردید.
وقتی خنده و شادی مردم بی نوا خواب از چشم ظالمان می رباید، طبیعی ترین کاری که می کنند همین است.
همین که کتاب را دانلود کردم با وجود تمام مشغله ای که داشتم 3 ساعت تمام کارهایم را کنسل کردم و مشغول خواندن سطر به سطر کتاب شدم و لذت بردم و خندیدم و روحیه ای تازه گرفتم.
یقینا اگر این کتاب چاپ می شد من آن را نمی خواندم.
با عرض پوزش باید از دست اندرکاران توقیف کتاب شما تشکر کنم که باعث شد کتاب شما به دست من برسد.
Posted by مجتبی | March 5, 2010 2:23 PM
سلام
مطلبي در باره اين كتاب در وبلاگ نوشتم
Posted by طنز متفاوت | March 5, 2010 6:09 PM
سلام
دانلود کردم
انصافن زحمت کشیده بودی
دست مریزاد
Posted by مهدی پدرام | March 6, 2010 10:21 AM
رویا صدر عزیز
از یک طرف متاسف شدم برای اوضاع نشر امروز مملکتمون. از یک طرف می دونم یه روزی (به زودی) کتابهایی که تو این دوره اجازه نشر پیدا نکردن چند برابر همیشگی خواننده پیدا می کنن. پس غمت نباشه :*
ما قدرتو می دونیم
Posted by زیتون | March 7, 2010 2:59 AM
از نوشته های من چیزی نگذاشتی انگار. یادش به خیر یه زمانی می گفتی طنزهامو دوست داری:)
Posted by زیتون | March 7, 2010 3:02 AM
باید آدم قراضه باشی تا بفهمی آهن قراضه یعنی چه؟
Posted by احمد هستم یک مسافر | March 7, 2010 9:52 AM
سلام خانم صدر
چشممان روشن شد از این عیدی زود هنگام
ممنون که به خوانندگانتان این قدر بها می دهید و ممنون از سخاوتتان
من خودم با افتخار آن را بین دوستان و آشنایان و علاقمندان باز پخش می کنم تا مخاطبان بیشتری از آن بهره ببرند
Posted by فرزانه | March 7, 2010 1:49 PM
اولین عیدی بود که گرفتم فکر کنم بهترینشم باشه ممنون
Posted by علی.ق | March 7, 2010 4:43 PM
با عرض سلام خدمت استاد گرامی خانم بی بی گل
بدین وسیله از استاد گرامی خواهش میکنم در مورد عنوان وبلاگ و نوشته های کنار وبلاگ حقیر ما اگه پیشنهاد دارن بدن تا اصلاح کنیم.ممنون
Posted by ali | March 7, 2010 5:35 PM
هدیه نوروزی بسیار خوبیست ولی باز هم حاضریم این کتاب را از شما بخریم.
کاش امکان پرداخت و یا شماره حسابی از خودتان و قیمت کتاب را در همین بلاگ بنویسید.
شاد و رها باشید.
Posted by بهمنانه | March 7, 2010 8:18 PM
غمت نباشه خاتون๑♥
برای خانندگان و دوستدارنتون هم ناراحت کننده بود و هم خوشحال کننده(عیدی به این قشنگی) (。◕‿◕。)
پیشنهاد شایان،قابل تامل نیست ؟امیدوارم پیشرو این قافله باشی،درود و بدرود【ツ】
Posted by ☻مـرتضا. ش | March 7, 2010 9:40 PM
سلام
خواستم پیشنهاد بدم حداقل یک شماره حساب اعلام کنید تا بتونیم بخشی از هزینه مربوط به کتاب را جبران کنیم.
Posted by احسان | March 7, 2010 11:21 PM
سلام.
يک پيشنهاد براي شما و همه دوستاني که کتاب يا مطلبي براي چاپ تهيه ميکنند و اينطور براي چاپ و ارائه اون به مشکل ميخورند : کتاب رو بصورت کتاب الکترونيکي موبايل بديد بيرون. با اين جور کتاب ها که آشنا هستيد از فوايد اين نوع نشر نو ظهور ميشه به : آسان بودن ساخت کتاب ، رايگان بودن ، قابل اجرا بودن در اکثر گوشي هاي موبايل ، در دسترس بودن کتاب در همه جا ( چون موبايل در همه جا در دسترس هست ) ، امکان ارسال کتاب براي ديگران بوسيله بلوتوث و ... اشاره کرد.
استفاده از اين نوع نشر ميتونه باعث انتشار سريع و بدون هزينه يک کتاب يا مطلب خوب در سطح کشوري يا حتي جهاني بشه.
اگر اطلاعات بيشتري در اين مورد لازم داشتيد با من تماس بگيريد.
Posted by امير | March 8, 2010 12:06 AM
درود
تبريك ميگم. امروزه عدم اجازه چاپ كتاب يك افتخار است.
نمي دانم برعكسش هم صادق است يا نه
Posted by عالي پيام | March 8, 2010 1:42 AM
نصف كتاب را خوندم خيلي باش حال كردم احتمالا پرينت بگيرم بدم صحافي براي كتابخونه. باز هم ممنون
Posted by مردوك | March 8, 2010 7:15 AM
مصاحبه با استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد
مجله جوانان امروز این هفته
[گل][گل][گل][گل
Posted by میرزایی | March 8, 2010 12:22 PM
در عین حال اینکه خشمگین هستیم از این فرهنگ ستیزی و بی خردی، و تشکر می کنم از این اقدام وارسته ای که در گذاشتن کتابتون روی نت کردید، من هم با ÷یشنهاد شماره حساب موافقم!
Posted by آدمیزاد | March 8, 2010 3:50 PM
سلام و درود
از این خبر(چاپ نشدن) متاسف شدم ولی از این کار شما بسیار خوشحال شدم، مطمئن باشید قدرشو می دونیم.
Posted by هیوا | March 8, 2010 6:53 PM
سلام خانم صدر عزیز ، تنها کاری که از ما برمیاد اینکه در نشر این کتاب سهیم باشیم. متاسفام که باید این اثر ارزشمند این طور منتشر بشه و خوشحالم از اینکه تصمیم شما باعث شد عدم دریافت مجوز مانع بهره مندی علاقه مندان این اثر نشه ...شاید بشه همزمان گفت تبریک و تسلیت!
Posted by طاها | March 8, 2010 6:59 PM
متاسفانه گمانم فایل اشکالی پیداکرده است.
Posted by hassan | March 8, 2010 8:13 PM
ُسلام. تا اینجایی که خواندم...مشخصه چقدر روش کار شده و پر محتواست....توی این کامنت ها پیشنهاد شماره حساب دیدم...فکر می کنم ایده ی خوبی باشه...
Posted by نیما دهقانی | March 8, 2010 11:36 PM
خانه از پای بست ویران است
خواجه دربند نقش ایوان است!
همه زندگی ما شده در بند نقش ایوان بودن باور کنید اگر اسم کتاب طنز وبلاگی نبود مجوز می گرفت!
راستی سلام علیکم
ایمیل تون رو چک کنید استاد.
Posted by نسیم عرب امیری | March 9, 2010 12:09 AM
sansoor dar asre internet hich gohe khorda namitawanad.
baraye hama mobarak bashad een ketan
Posted by kaaka taighoon | March 9, 2010 12:33 AM
سلام
کتاب جامع و عالی شما را تا حدود زیادی مطالعه نمودم واقعا کتاب جالبی است و به تمامی نکات و ظرایف طنز در محیط های وبلاگی اشاره نموده است صد حیف که تعداد اندکی بی فرهنگ که کار نظارت بر امور فرهنگی را دارند بر مسند قدرت نشسته اند و اصلا نمی داند طنز که هیچ ، نمی دانند کتاب چیست !
اما یک راه حل ساده برای حل این مشکل وجود تغییر عنوان کتاب مثلا به احمدی نژاد معجزه ای برای تورم تبدیل نمایید صد در صد موافقت می شود
بنده به نوبه خود از جنابعالی برای تالیف این کتاب گرانسنگ تشکر می نمایم
Posted by روزنامه نگار نحس | March 9, 2010 8:32 AM
با سلام
دستتان درد نکند. بسی محظوظ شدیم. فقط کمی ته دلمان احساس بدی داشتیم . احساس مفت خوری یا چیزی شبیه آن.
این شماره حساب را اعلام کنید تا این یک ذره احساس بد را هم نداشته باشیم.اصلا یک معیار هم برای کتاب دستتان می آید که چقدر با مزه است. قیمت را بر مبنای خنده بگذارید . هر لبخند 50 تومان .خنده کوچولو 100 و قهقهه.....
موید باشید
Posted by سبزینه | March 9, 2010 11:01 AM
هنرمند شمعي بود جان فروز
همه سود او از هنر رنج و سوز
نصيبش به جز رنج جان كاه نيست
ز درد درونش كس آگاه نيست
نصيب هنرمند حسرت پرست
همين نام نيك است از هرچه هست
اميدوارم اين كتاب رو به صورت اينترنتي بتونيد بفروشيد تا ما هم كمتر خجالت بكشيم.
Posted by من و داداش | March 9, 2010 1:10 PM
السلام ای طنز دان پیش رو
نور چشمان زنان پیش رو
آخ! اگر گفتیم زن ما را ببخش
نور چشم خواهران پیش رو!
گاه گاهی طنز ما را هم ببین
در میان رهروان پیش رو
طنز بیرون می زند از شعر من
شکل یک آتش فشان پیش رو
می زند بیرون ولی یخ می کند
در کنار شاعران پیش رو
چون شما هستی محقق بنده هم
هستم از طنز آوران پیش رو-
پس مرا یاری نما تا بنده هم
باشم از نام آوران پیش رو
در دو تا مصراع آمد بنده هم
این یکی از صد نشان پیش رو!
پیش رو بودن کمی مشکل شده
با حضور داوران پیش رو
معتقد هستم ولیکن مشتری
می کند با مه قران پیش رو
می خورد در تور پاره پوره ام
دلبری از دختران پیش رو
مثل ایرانم اگر واپس گرا
می شوم یک آلمان پیش رو...
من چه می گویم کلام از دست رفت
حجره اش را باز حاجی بست رفت...
لطف کن کامت بعدی را بخوان!
Posted by قیصری | March 9, 2010 3:02 PM
باز هم سلام
عرض به حضورتون که بنده دانشجوی ارشد ادبیات دانشگاه کرمانم و در حال تدوین پایان نامه.
البته خودم مرودشتی ام
موضوعم طنز و شوخ طبعی در خاطره و داستان کوتاه دفاع مقدسه
جالبه نه!
وبلاگم رو ببینین بعدا زود قضاوت کنین!
یک مقاله از شما گویا در روزنامه مرحوم شرق چاپ شده بوده درباره طنز در داستان کوتاه یا چنین چیزی. اگر لطف کنین در این رابطه (ها) کمکم کنین ممنون که می شم هیچی، سپاسگزار هم می شم!
به هر حال بعضی از نوشته هاتون که در دسترسم بود خیلی به کار تحقیقم اومد و میاد.
کتاب الکترونیکی تون رو هم گرفتم بخونم.
ممنون
Posted by قیصری | March 9, 2010 3:14 PM
این قوم که برکارند
یک دانه نمیکارند
هر شاخه که بردارند
فکر علم دارند...
به روزیم...
Posted by سوزن الشعرا | March 9, 2010 8:15 PM
سلام
یکم - نگرفتن مجوز درد سختی که شاید اندکی از حالتان را درک کنم و آب سردی ست بر پیکر رنجوری که خستگی اش با چاپ کتب تمامی می یافت .
دوم - سپاس که نسخه ی پی دی اف آن را بی چشم داشتی در معرض دید مخاطبان علاقمه مند قرار دادید .
سوم - شاید دلیل اصلی مخالف کلی - محتوایی ( عجب ترکیب فلسفی و سنکینی ) با کتاب نشر داستان بنده باشد . ( اندکی به طنز )
چهارم - باغی جهنمی آراسته ام ...
Posted by باغبان جهنم | March 10, 2010 5:48 PM
خیلی ممنون برای این کار عالی
واقعا جای تشکر داره که اثر به این باارزشی رو که خیلی هم براش کار کردین و مایه گذاشین بدون هیچ چشمداشتی در اختیار علاقمندان قرار می دهید.
Posted by فریق تاجگردون | March 10, 2010 10:27 PM
بی بی جانم
دانلود کردم
حتما میخونم .
دوستت دارم .
میس شانزه لیزه
Posted by جزیره در کهکشان | March 11, 2010 7:26 PM
سلام بر سلطان بانوی طنز ایران ...بی بی گل نازنین! مرسی از عیدی بزرگ شما به خوانندگان طنز. و تشکر فراوان از انتخاب یکی از طنزهای داستانی وبلاگ عکس فوری! بی بی جان گلم نگران نباش، زمستان می گذرد و روسیاهی به ذغال می ماند. شک ندارم بالاخره یک روز کتاب منتشر خواهد شد و من پیشاپیش اگر اشکال شرعی نداشته باشد به پاس قدردانی بر دستان زحمتکش شما بوسه می زنم.
Posted by علیرضا مجابی | March 11, 2010 9:11 PM
سلام
ممنون که اثر ارزشمندتونو از ما دریغ نکردید
شاید اگه چاپ میشد فرصت نمی شد بخونمش
سپاسسسسس
Posted by غزل | March 12, 2010 12:10 AM
اگر کتاب شما مجوز میگرفت جای تعجب داشت!
Posted by مهدی_الکی خوش | March 14, 2010 3:11 AM
خانم صدر تحقیق جامع و کاملی بود. دستتان درد نکند. حیف که چاپ نشد .حق التحریرش چه می شه پس؟
Posted by حامد بذرافکن | March 14, 2010 8:54 PM
وبلاگ یا ماشین؟ مسئله این است.
من لینک کتابو تو وبلاگم گذاشتم تا یک قدردانی هر چند ناچیز کرده باشم.
Posted by احمد هستم یک مسافر | March 14, 2010 9:34 PM
کارتونی جدید..
با موضوع علاادین و چراغ جادو...
سر بزنی ممنون میشم..
http://abukoorosh.blogfa.com/
Posted by محمد صالح رزم حسینی | March 15, 2010 12:16 PM
مجالی برای کاری جز تشکر کردن نیست ! پس صادقانه می گم : ممنون ، حالی بردیم از دست رنجتان
Posted by kiya | March 15, 2010 12:38 PM
برقرار باشيد. به اميد روزي كه اعمال سليقه ها كمتر بشه و فضاي نشر و بيان آزادتر
Posted by مجيد | March 15, 2010 2:00 PM
این متن درباره تولد اینترنتی کتاب شماست که تقدیم می گردد. امیدوارم لذت ببرید خانم صدر:
امشب فهميدم که تو هستی. مثل يک قطره زندگی که از چند تا سايت اينترنتی چکيده باشد. با چشای باز، تو تاريکی مطلق دراز کشيده بودم، که يهو اطمينانِ بودنت جرقه زد: آره! تو اون جا بودی! توی مغزم! توی ذهن ام! حتی اسم ات در همون لحظه تو سرم شکل بست: طنز وبلاگی!
اما ناگهان يه وحشت آزاردهنده سر تا پام را فرا گرفت. اين سوال ترسناک برام پيش اومد که نکنه دلت نخواد با اين بلاهايی که قراره سرت بياد متولد شی. نکنه يه روز سَرَم هوار بزنی که کی گفته بود من را در يک همچين شرايطی، با يک همچين وضع و اوضاعی به دنيا بياری؟ چرا دُرُستم کردی، چرا؟ وقتی هم درستم کردی، چرا منو آش و لاش شده به دنيا آوردی؟ چرا؟
زندگی يعنی خستگی، کوچولو! زندگی يه جنگه که هر روز تکرار ميشه. برای به دنيا آوردنِ اون چيزی که در ذهن داری بايد تو اين خراب شده ای که ما زندگی می کنيم، بهای زيادی بدی. بهای خيلی خيلی زيادی بدی.
اين جا فکر آدم به طور طبيعی به دنيا نمی آد. برای اين که يک فکر به دنيا بياد بايد اونو تو همون رَحِمِ مغزت ناقص اش کنی. مهندسی ژنتيک اش کنی. بچه ی فکرت قرار چشم اش آبی شه، چون حکومت دوست نداره، بايد تو مخ ات رنگ چشم اش را تبديل به سياه کنی. بچه ی فکرت شاد و خندون و بذله گوئه، چون حکومت دوست نداره، بايد تو مخ ات او را تبديل به يک موجودِ اخمو و خشن و زر زرو بکنی.
می بينی، به دنيا اومدن فکر، تو سرزمين ما کار آسونی نيست. به اين تغييراتی که ما به عنوان پدر مادرت، در تو، پيش از به دنيا اومدن و برای به دنيا اومدن ات انجام می ديم می گن خودسانسوری.
بعد می ريم پهلوی دکتر محمدعلی رامين برای انجام عمل سانسور. عملی دردناک و وحشيانه که هر کسی برای به دنيا آوردنِ بچه ی فکرش بايد تن به اون بده. دکتر، تو را می سپاره دست چند تا کارشناس تا سونوگرافيت کنند. پيش از به دنيا اومدن هر جور سيخ و ميخی را توی تن ات بکنند. بالا و پايين ات را ورانداز کنند تا ببينند شايسته ی به دنيا اومدن تو سرزمين اسلام هستی يا نه؟ برای جامعه ی اسلامی مفيد هستی يا نه؟ پيش بينی کنند اگر بچه ی شرّی خواهی شد، دستور سقط تو را بدهند. اين ها نه تنها به تو که به پرونده ی پزشکی پدر مادر و جد و آباد تو هم کار دارند و می خواهند ببينند در ژن ما ها به عنوان والدين تو چيزِ معيوبی از ديدگاه خودشون نباشه که باعث زحمت حکومت بشه. اگر ژن ما ها ايراد داشته باشه، به تو حتی اگر باب طبع اونا هم باشی اجازه ی به دنيا اومدن نمی دن.
منِ مادر، منِ دلسوز، برای اين که تو به دنيا بيای هر کاری می کنم. هر کاری که برای بهتر ديده شدن تو توی دستگاه های عجيب غريب بيمارستان ارشاد لازم باشه انجام می دم. جالب اين جاست که کارشناس ها همه چيزِ من و تو را می بينند و می شناسند اما ما حتی قيافه ی اون ها را نمی بينيم و نمی دونيم با کيا سر و کار داريم.
بعد نوبت بررسی اصلی که توسط خود دکتر صورت می گيره می رسه. دکتر رامين و آسيستان هاش می گن اينجاش را بِبُرّين. می بُرّيم؛ اون جاش را ببرين. می بُرّيم. اين جاش را درست کنين. می کنيم. اون جاش را درست کنين. می کنيم. بعد دوباره سونوگرافی و سيخ و ميخ. چقدر بايد بريم پشت درهای بسته نمره بگيريم و منتظر بشينيم تا جواب پوزيتيو-نگاتيو را به دست مون بدن. چقدر بايد دلشوره ی به دنيا اومدن تو را داشته باشيم.
خيلی ها که بچه شون به دنيا می آد، بعد از به دنيا اومدن اصلا او را نمی شناسند! به خودشون می گن خدايا، اينه بچه ی من؟ اين موجود نازنينی که توی عکس های سونوگرافی سالم و قشنگ بود چرا اين جوری ناقص الخلقه شده. ولی خب خيلی ها همون را بهتر از هيچی می دونند. بالاخره يک شباهت هايی به خودشون می بره.
اما بعضی ها هم اصلا زاده نمی شن. مثل تو، دختر نازنين من، طنز وبلاگی من که زاده نشدی. يعنی به من گفتند که اجازه ی به دنيا آوردن چنين موجود سالم و سر حال و قبراق و پر از شر و شوری را ندارم. می ترسند که ام القرای اسلام با دنيا اومدن تو بنيادش به لرزه در بياد. به من گفتند اين مجوز سقط جنين را می گيری می بری بيمارستان، بچه را می اندازی و تمام. بحث محث هم نمی کنی. خيلی ها تن به اين کار می دن چون چاره ای ندارند.
من هم اگر تن به اين کار می دادم الان تو تبديل می شدی به کتابی که هرگز زاده نشد و اين نامه هم نامه ی من می شد به تو که هرگز به دنيا نيومدی. حتی ناقص هم به دنيا نيومدی. يقه ی مرا هم نمی گرفتی که مادرِ من، چرا اجازه دادی مرا به اين روز بيندازند و وقتی هم انداختند چرا مرا به دنيا آوردی؟ می خواستی اسم خودت، رويا صدر را روی يک موجود ناقص و درب و داغان و بی سر و ته بذاری؟
اما من، تو را نکشتم! تو را از بين نبردم! تو را ناقص هم نکردم! به کمک تکنولوژی نو، به کمک دانش جديد، تو را به دنيا آوردم! سالم و سلامت! بدون دستکاری! و تو را توی وب سايت ام گذاشتم. گذاشتم تا ديگران تو را ببينند و بخوانند و مايه ی افتخار من بشی! آره! اين نامه قرار بود نامه به کتابی که هرگز زاده نشد بشه؛ کتابی که البته به صورتِ صفحاتِ کاغذی زاده نشد. اما تو را به صورت صفحاتِ اينترنتی به دنيا آوردم، و خيلی از اين بابت خوشحال ام. خوشحال ام که تو را ناقص نکردم و اگر هم به صورت کتابِ کاغذی نشدی، لااقل همون جوری شدی که می خواستم. زنده باش و شاد دخترکم. اميدوارم سال ها بعد، صاحب فرزندهای زيادی بشی و نامه بنويسی به کودکان زيبايی که همون طور که بودند زاده شدند. اين آرزوی من است...
Posted by یاشار | March 15, 2010 10:48 PM
شما كه زحمت كشيديد و pdf كرديد و منتشر نموديد. كمي هم زحمت رو بيشتر ميكرديد، يكي دو ساعت كار ميكرديد و صفحه آرايي و مرتب و ترتميزتر ميكرديد. اينجوري شباهتي به كتاب نداره. به هر حال با اشتياق ميشينم و ميخونمش. متشكرم.
Posted by پيوست | March 22, 2010 1:48 AM
سلام و سال نو مبارک.
میخواستم ازتون اجازه بگیرم واسه قراردادن کتاب طنز وبلاگی در کتابخانه مجازی گرداب به آدرس:http://www.seapurse.ir. البته من مسئول سایت نیستم و فقط گاهی در تهیه کتاب همکاری می کنم. خوشحال میشم اگه لطف کنید و جواب بدید که موافق هستید یا نه؟
Posted by ناصر | March 24, 2010 3:09 PM
به گمونم فایل اشکالی پیدا کرده . پیشاپیش خیلی خیلی مرسی.
Posted by مرجان | March 25, 2010 6:03 PM
سلام.مطلب طنزتان قابل تفکر بود بخصوص مطلب تحقیقتان که بصورت پی دی اف به اشتراک گذاشته بودی در کتابهای رایگان باقر کتابدار خیلی برایم جالب و خواندنی بود .آفرین بر همتتان.
Posted by آمد | March 26, 2010 12:17 PM
طنز تقدیم به شما
Posted by hashemi | March 30, 2010 8:22 PM
سلام و خسته نباشید به همه شما دوستان تازم
به خدا توکل کنید
کتاب فوق العاده ابی بود
از قدیم گفتن قدر زر زر گر بداند قدر کتاب را ادمش
نه کسانیکه با پارتی به صندلی رسیدند
موفق باشید
Posted by سید طاها | April 6, 2010 9:07 AM
بسیار استفاده کردیم لطفا یک شماره حساب بگذارید ترجیهاسپهر یا سیبا باشد تا هر کس در توانش است قیمت این کتاب را بپردازد حتما این کار بکنید و دوستان هم کوتاهی نکنند
Posted by علی | April 27, 2010 2:07 PM
بسیار استفاده کردیم لطفا یک شماره حساب بگذارید ترجیهاسپهر
Posted by online payday loans | July 16, 2010 11:40 PM
...بی بی گل نازنین! مرسی از عیدی بزرگ شما به خوانندگان طنز. و تشکر فراوان از انتخاب یکی از طنزهای داستانی وبلاگ عکس فوری! بی بی جان گلم نگران نباش، زمستان می گذرد و روسیاهی به ذغال می ماند. شک ندارم بالاخره یک روز کتاب منتشر خواهد شد و من پیشاپیش اگر اشکال شرعی نداشته باشد به پاس قدردانی بر دستان زحمتکش شما بوسه می زنم
Posted by best premium wordpress themes | May 8, 2011 5:24 PM
شما كه زحمت كشيديد و pdf كرديد و منتشر نموديد. كمي هم زحمت رو بيشتر ميكرديد، يكي دو ساعت كار ميكرديد و صفحه آرايي و مرتب و ترتميزتر ميكرديد. اينجوري شباهتي به كتاب نداره. به هر حال با اشتياق ميشينم و ميخونمش. متشكرم.
Posted by penis vergrösserung | May 25, 2011 3:26 AM