این روزها ما در اقیانوسی از پادرهوایی غوطه می خوریم و دست و پا می زنیم و اسمش را هم گذاشته ایم زندگی."پادرهوایی"شده است رسم روزگار و هنجار این روزهای زندگی فردی و اجتماعی مان.همه چیزمان پادرهواست.دستمزدمان روی هواست،امروز و فردایمان روی هواست،کارمان روی هواست،نفس کشیدنمان روی هواست.هر کداممان فهرستی از همین کارهای"روی هوا"داریم که به ذهنمان سنجاقش کرده ایم و مثل خوره روز و شب در انزوا و ملائ عام فکرمان و مغزمان را می خورد و می تراشد .این روزها هر کس از من بپرسد که فلان کار چی شد؟می گویم:"اون که روی هواست."و چه انسانهای مقاومی هستیم ما کرگدن های عصر ارتباطات که راه می رویم و می خندیم و تایپ می کنیم و سایت و وبلاگ می خوانیم و می نویسیم و به ریش دنیا و مافیها اگر هم خیلی نخندیم،دست کم به بازیش می گیریم!فرق نمی کند طرفت یک مرکز دولتی باشد یا یک مرکز خصوصی یا حتی یک فرد.همیشه "به علت بروز برخی مشکلات"،کار پا در هواست.این" برخی مشکلات" را هیچوقت نمی گویند چیست...مهم هم نیست که بدانی،در هر حال دست به دست هم داده اند که پا در هوایت نگه دارند. هر کداممان می توانیم فهرستی از این پادرهوایی ها را ردیف کنیم و به اطلاع جهانیان برسانیم:
-حق التحریری که می بایست ماه پیش پرداخت می شد،"به علت بروز پاره ای مشکلات "هنوز پرداخت نشده.هر وقت تلفن می زنی،می گویند:"امروز و فردا واریز می شود"و تو به دیگرانی که داری بهشان سفارش مطلب برای شمارۀ بعد می دهی،می گویی:"امروز و فردا واریز می شود،لطفاًمطلب جدید را ارسال فرمایید."...یک ماه است که تو همچنان دوره می کنی شب را و روز را و هنوز را واین "امروز و فردا "از راه نرسیده و معلوم نیست کی با قدوم مبارکش حسابهای همکارانت را سرافراز سازد...دستت نمی رود که کار شماره جدید را دنبال کنی...
- بعد از یک ماه آزگار مراجعه به تایپیست و مرکز خدمات کامپیوتری و کاریکاتوریست و طراح و غیره،پی دی اف و روی جلدی"طنز وبلاگی"آماده می شود ولی "به علت بروز پاره ای مشکلات" هفته ها گذاشتن لینک کتاب"طنز وبلاگی"در وبلاگت معطل می ماند. امکان تماس هم از هیچ طریق ممکن نیست.البته لابد مشکلاتی در کار بوده که رفع شده و کار توی صفحه می آید،ولی نتیجه همین پادرهوایی چند هفته ای که نمی دانی از کجاست ،این که دیگر حتی حال و حوصله و دل و دماغ نداری که وقتی کار در صفحه می آید و انجام می شود،حتی نگاهش کنی...
- کتابی که چند سال پیش به ناشر داده بودی و تمام کارهایش انجام شده بود همچنان در ادارۀ محترمۀ کتاب پا در هواست.انگیزه نداری حتی کار را پی گیری کنی...
- آقای فلان،کاریکاتوریست محترم (که دو سالی می شود در نشریه ای با ایشان آشنا شده ای)طی تماسی هیجان انگیزخبر می دهد که پیشنهاد سری کتاب های طنزی را (که متولیش یک مرکز غیر خصوصی است و خوب هم دستمزد می دهد)یکجا برای سال جدیددریافت کرده است.می گوید که طرح و کاریکاتور از ایشان و همکارانشان،مطلب از من و همکارانم،و هر چه سریع تر رزومه لطفاً.من هم می گویم سنگ مفت،گنجشک مفت.با چند نفر از دوستان تماس می گیرم و طرح مسئله می کنم و رزومه می خواهم که سریع موافقت می کنند و می فرستند.بعد از مدتی به آقای فلان تلفن می زنم که:"پس چی شد؟!"می گوید:"چی ،چی شد؟!"که یعنی:پادرهوایی سرکاری!
این روزها بازار :"آیا چی می شود؟!" گرم است و با ظهور خرداد،گرم تر هم می شود و با حس نوستالژیک تلخی درهم می آمیزد که زندگی فردی و اجتماعیمان را در هاله ای اپیدمیک از "حالا می خواهد چه بشود" فرو می برد...
نظرات (17)
سلام.خسته نباشيد
Posted by خالوراشد | May 23, 2010 8:09 AM
و حکومت فیلتر را آفرید!
دوستان اگر خواستید آدرس وبلاگم را اصلاح کنید.
پرنده روی سیم سابق...
Posted by پرنده روی مین | May 23, 2010 8:53 AM
با سلام
تا رفع مشکل از وبلاگ رضا رفیع ، عجالتاً به این آدرس مراجعه کنید...
http://www.kamitaghesmatijedi.persianblog.ir/
Posted by کلاغک | May 24, 2010 10:58 AM
به جای این دلقک بازیها بیا اینجا ببین دنیا دست کیه.
دو روز دیگه از قافله عقب افتادی نگی کسی به من نگفت.
دنیا جای بازیگوشی نیست عزیز دل. کارهای مهمتری هم وجود داره
http://u313.blogfa.com/
Posted by رهگذر | May 24, 2010 11:04 PM
سلام خانم صدر
چقدر دلم برای نوشته هایتان تنگ بود خصوصا با آن عیدی محشری که به همه مان دادید ...
اما این پست تلخی داشت چی می گویم ؟مگر نه اینکه طنز تلخ است اما نه تلخی این یکی جور دیگری بود دلم می خواهد گریه کنم ...ببخشید
Posted by فرزانه پارسایی | May 25, 2010 3:51 PM
سلام.
شعر طنز
به روز است
تشریف بیارید
Posted by سوزن الشعرا | May 26, 2010 11:49 PM
سلام
مثب هميشه توپ
Posted by محمد جاويد | May 27, 2010 1:37 AM
ببخشيد به علت پاره اي از مشكلات مثل را مثب تايپ كردم
Posted by محمد جاويد | May 27, 2010 1:43 AM
البته همه چیز، همه چیز هم پا در هوا نیست. یا اگه هم هست زود پایین می یان .
نمونش این همه هواپیما که زود زود بالا نرفته ، پا در زمین می شوند.
نمونه دیگر تورم، که اصلا پا در هوا نیست. دقیقا مشخص است پایش بر گردن من و توست.
نمونه دیگر وضعیت من و توست که عیان عیان، اخرمان همین است که هست.
نمونه دیگرو و دیگر و دیگر، بی بی جان، شما دیگر خیلی بی لطفی میکنید.
بسیاری از کشورهای دوست سالها سفینه و شاتل فضا فرستاده اند، تازه با آن همه هزینه فقط چند نفر انگشت شما از مردم مملکتشان که فضا نورد بوده اند توانسته اند لذت پا در هوایی را مکاشفه کنند. ما که سالهاست میلیون میلیون کرگدن پا در هوا نگه داشتیم. تازه یک گام هم جلوتریم و خرچنگ و کرم و وزغ فضا می فرستیم.
شما هم اینقدر سخت نگیرید. اگر هم این پادر هوایی زیاد اذییتتان می کند، بسیاری از سازمانها و نهادها هستند که این روزها برای طنز پردازانی چون شما، دایه مهربان تر از مادرند.
به آنجا مراجعه کنید (اصلا مراجعه لازم نیست خودشان می آیند سراغتان) و آنوقت شما را به مانند دیگر دوستانتان، زنجیر در پای کشند و سقف سلول بر سرتان نهند که بیشاز چند سانتی نتوانید از کف زمین نگاهتان را بلند کنید.
قلمتان روان تا نهایت
Posted by بلوط کوهی | May 27, 2010 11:55 AM
سلام و عرض ادب خدمت سرکارخانم صدر شاید پادرهوایی قسمت نیمی از ما ساکنان این کره خاکی است اگر نبود هردونیم ساکن این کره وجود نداشتند براساس قانون دوم ترمودینامیک آنترو پی ( بی نظمی ) جهان بتدریج افزایش می یابد و گریزی هم از آن نیست اگر همه چیز حساب شده و سنجیده سرجایش می بود سوژه طنز نویسان از کجا تامین می شد آنوقت باید قلم را می آویختیم و تمام !!!!
Posted by آقا گلچین | May 27, 2010 6:30 PM
درست میشه درست نمیشه درست میشه درست نمیشه درست میشه...
Posted by ویکتور | May 28, 2010 8:04 PM
و واقعاً هم پا در هواييم
Posted by فرزام | May 29, 2010 12:07 PM
قرار است ماهی یک میلیون و سیصد و بیست و سه هزار و چهارصد و هفتاد و سه شغل جدید ایجاد شود/ قرار است جشنواره کن از روی جشنواره فیلم فجر کپی بگیرد/قرار است حقوق کارمندان کلی اضافه شود/قرار است تهران زلزله بیاید/
پس اینقدر سیاه نبینید لطفا!
Posted by روح الله | May 30, 2010 12:26 PM
اگه دوست داشتید بیایدُ منو نقد و بررسی کنید.
فقط لطفا قبل از ورود جلوی دهانُ بینی تون رو بگیرید که حسابی دهنم بوی شیر میده .
Posted by دایره ی بدبختی | June 6, 2010 1:10 AM
سلام
مدتها بود مطالبتان را نخوانده بودم.هنوز هم وقتی یاد گزارش فوتبالتان از زبان آقای صالح علا می افتم خنده ام می گیرد.
خوشحالم که دوباره میبینمتان و لینکتان میکنم.وخوشحالتر نیز می شوم اگر هم سری به من بزنید.
Posted by آ.میم | June 22, 2010 12:31 PM
ما چهار نفر بودیم...
Posted by آ.میم | November 20, 2010 2:26 AM
حالا دیگرپادرهواهم نیستیم.تکلیف مشتی رعیت معلوم شد.بایدخفقان بگیریم،به کنجی خزیده ،لاکن بهتراست بمیریم!
Posted by یاس | January 14, 2012 1:47 PM