تا حالا به عنوان یک طنزنویس،اینقدر احساس سرافکندگی و خجالت نکرده بودم...در مراسم دیروزجشنواره طنز طهران،وقتی از اکبر عبدی به عنوان یکی از چهره های شاخص و سرآمدطنز امروز تقدیر شد و او پای تریبون از جناب دکتر قالیباف،با سخیف ترین عبارات،برای هنرمندان ودست اندرکاران طنز،مسکن گدایی کرد، احساس کردم زمانه با تمام وجود دارد به ریش نداشته ام می خندد.وقتی منوچهر آذری به عنوان پدیده طنز معاصر بالای تریبون رفت و سوت بلبلی زد وطی حرکات شنیعی(!)گفت:"آقای قالیباف!ما اهالی طنز بیکاریم،به ما کار بدهید"،احساس کردم زمانه دارد به هیکلم تف می اندازد.وقتی شیر خدا آنطور مجیز قالیباف را گفت،احساس کردم دهها سال به عقب برگشته ام...سعدی افشار،این هنرمند نامدار معاصر،در ادای مطالبات اهالی طنز،کار را تمام کرد وپای احمدی نژاد را هم به میان آورد...وقتی بازیگری به تقلید از قالیباف سخنرانی طنز آمیزی ایراد کرد،ومجریان،بکرات از محضر ایشان که اجازه چنین جسارتی را داده، تشکر کردند و از ایشان معذرت خواستند و کم مانده بود حضار به دست و پایشان بیافتند تا بلکه رحمت آورند و جسارت را ببخشند،از خودم هم بدم آمد.تا به حال به عنوان یک طنز پرداز،هیچوقت اینقدر احساس شرمندگی نکرده بودم...خدا خیر و طول عمر بدهد به ناصر پاک شیر که وقتی نوبت تجلیل از او شد،پشت تریبون گفت:"تنها چیزی که من می خواهم،لبخند مردم است".اگرچه سخن او و یکی-دو نفر دیگر هم نتوانست یخ مراسم را بشکند...
نقاط قوت مراسم دیروز،کم نبود:جمعیت بی سابقه بود.چنین تعدادی را طنز تا به حال دور هم جمع نکرده بود.چهره های شاخص ونام آشنای طنز و کاریکاتور را تا به حال اینطور یکجا جمع ندیده بودم.به لطف ثروت و مکنت شهرداری تهران(که سازمان فرهنگی-هنری آن متولی مراسم بود)،در بخشهای مختلف مدیریتی و هنری،نگاه حرفه ای بچشم می خورد و تنگ نظری های (!)برخاسته از ملاحظات مادی در آن راه نداشت.حجم آثار ارسالی به بخش مسابقه،زیاد بود و مطالب در خور توجه وبا کیفیت (لااقل در داستان و نثرکه من جزو داورانش بودم) زیادبود،آنچنانکه انتخاب را مشکل کرده بود.فضای مراسم، بیشتر مخاطب عام را جذب می کرد،ولی در مجموع،نشان از ماهها کار و برنامه ریزی داشت،که بخشی از آن را در زحمات رضا رفیع در رساندن نتایج داوری به یک جمع بندی منصفانه شاهد بودم.
با این حال،همه این نقاط قوت،زیر بار حقیقتی تلخ پنهان بود:تو گویی دیروز، چهره های سرآمد طنز و کاریکاتور،جمع شده بودند تا حاصل ماهها کار و تلاششان،فاتحه ای باشد نثار طنزی که دولتی است و لاجرم مجیز گوی قدرت است و چنین مباد...
نظرات (20)
احسنت.
Posted by کریم ارغنده پور | January 14, 2007 2:52 PM
واقعا تاسف اوره.... واقعا حست رودرک میکنم ...من که ندیدم و از حرفای تو خوندم اعصابم بهم ریخت !
یعنی طنزای که مهران مدیری درست می کنه هیچه !! واقعا نمی فهمم !! مگه اکبر عبدی چیکار کرده !!! مگه اون مرتیکه با اون سوتهاش غیر از مسخره بازی چیکار میکنه !!به نظرم بهتره همین ادمها دستمال باشن برا قالیباف !!
Posted by گيلاسی | January 14, 2007 6:02 PM
باعث تاسفه واقعا! البته درد اونا هم قابل درکه. عجب روزگاریه طنز نویسی که باید منتقد حاکمیت باشه پاچه خواریشو می کنه و شاید بهتر باشه که بگیم پاچه خوارهاش بهترین معرفی میشن!
Posted by آفساید | January 14, 2007 7:09 PM
متاسفانه بلا و مصيبت است كه دارد بر سر طنز و طنازان ميبارد ، تا به فاجعه تبديل نشده بايد جلويش را گرفت .
Posted by ريتا | January 14, 2007 8:27 PM
سوت بلبلي ... پديده طنز ... از شهردار كار خواستن ... همش سوژه طنزه ... اي كاش پس فردا دو تا امتحان نداشتم ....
Posted by ارژنگ | January 14, 2007 10:29 PM
بی بی عزیز نازنین من
طنز یعنی همین
حالا شما بلد نیستی به سخرش بگیری و شمشیر را از رو بستی حرف دیگریست
از این طنز بهتر نمیشه بخدا پیدا کنی
کاش توضیحاتی با قلم طنز مینوشتی
Posted by کچل | January 15, 2007 10:07 AM
سلام آبجي.
ما را نيز در غم خود شريك بدانيد.
Posted by ابن محمود | January 15, 2007 12:23 PM
از شخصیت دو نفر خیلی بدم میاد یکی عبدی یکی کشاورز .کشوری که اون مسخره سوت سوتی طنازش باشه رو هم باید گند کشید .راستی از عمران حرفی نشد؟؟
Posted by روزبه | January 16, 2007 8:48 AM
بي بي گل بانو! سلام. در مورد افراط و اغراق كساني كه نامبرديد، موافقم. فقط يك نكته مهم: فرق است بين طنز باز و طنزپرداز... آنها كمدي باز، فكاهه باز يا حداكثرطنز بازند (يعني بازيگرند) خلاقيت آنها هرچقدر هم كه خلاق باشند در نمايش خلاصه مي شود اما شما داري براي طنزپرداز (كسي كه قاعدتا خلاقيتش در نوشتن و انديشيدن است) تاسف مي خوري. با اين موافق نيستم. من هم نسبت به اين جشنواره انتقادات متعددي دارم. باشد به موقعش. ضمنا اين پست شما را لينك مي كنم. ضمنا تر(!) زمانه غِلَط مي كند به هيكل طنزپرداز تف كند!!
Posted by رند عالم سوز | January 16, 2007 5:00 PM
سعدي عليه الزحمه(!) در اين باب مي فرمايد:
ما گدايان خيل سلطانيم!!!
البته دور از جان شما!!
Posted by رند عالم سوز | January 16, 2007 5:18 PM
وکالت شما را با نازلترین قیمت برعهده می گیریم!
قابل توجه کسانی که در جشنواره ها حقّشان خورده می شود و یک آب هم روش.
حق شما را از حلقوم و سایر اعضای حق خورها و مرده خورها بیرون می کشیم!
ای که احساس می کنی حقّت
توی این هیر و ویر خورده شده
یا گمان می کنی که ناحق است
نام آن عده ای که برده شده
...
مي تواني ادامه ي اين را ... توي وبلاگ من بخوانی ها!
Posted by رند عالم سوز | January 17, 2007 8:29 AM
دوست عزیزم جناب سرکار خانم صدر
من بعد ا ز تقلب فاحشی که در جشنواره طنز مکتوب شد دیگر دل خوشی از جشنواره ها ندارم که این به خودم مربوط است اما یک نکته است و آن اینکه شما و دوستانتان در هر دو جشنواره جزو هیئت داوران نهایی بود!
به قول معروف برای هرکی آب نداشت برای شما که نان داشت پس خواهش می کنم با لگد نازنینتان کوزه شیر خودتان را چپه نفرمایید! اصلاً به ما چه که شما جنشواره ای که داورش بودهای را قبول نداری! عجب حکایتی است؟!
شادزی
Posted by مهدی کفاش | January 19, 2007 2:10 AM
شاهدش بودم! واقعا باعث تاسف بود و هست! و باز تکرار خواهد شد! نمونههایش را بسیار دیدهایم، غیر از این است؟!
Posted by رامین مولایی | January 19, 2007 3:17 PM
از گوسفنده مي پرسن سيستم مدفوع كردن شما چه جوريه؟ ميگه: سبک گروه آريان .......... دونه دونه دونه ، دونه دونه
Posted by محمد | January 20, 2007 2:00 PM
به سياق خودتان: جالب بود؟! به من هم سر بزن!!!!
Posted by رند عالم سوز | January 20, 2007 3:36 PM
سلام من نفهمیدم این وسط قالیباف بدبخت چی کار کنه؟ طنازا رو بیاره فحش میخوره که پاچه خواری بود نیاره میگن بی خرد و لمپن!
داور جشنواره که آدمترو انتخاب کرده.خودش منتقده/فکر نمی کنید که اشکال از این ور نه از اونور!
Posted by مداح قدرت! | January 21, 2007 11:16 AM
تصویرسازی و تصویربازی ادبی!
Posted by رند عالم سوز | January 21, 2007 2:04 PM
نگرانی شما کاملا قابل فهمه
ولی بدون اون عزیزی که شعر دلقک رو سرود همه ی اینها رو قبلا تو تموم دنیا دیده بود .
واسه نونه . . . واسه نونه تا تو به کارش بخندی
که اگه اینو بدونی . . . . . . . . . . . . . . . . .
موفق باشید
یاحق
Posted by متخلص به کیمیا | January 21, 2007 11:56 PM
be har hal bayad ghabool kard ke bakhshe azimi az jamaate honarmand tahte feshare shadide mali hastan& hame ona ham mese shoma sabooro bordbar nistan.az arzeshe hich kodom baraye man kaste nashod!!!!!!!!
Posted by mahnoosh | January 25, 2007 5:12 AM
ببين اگر جاي قاليباف بودي ومجبور بودي همه ي اينها را تحمل كني چه حالي پيدا ميكردي
تو ميتواني به همه بگويي
او به كي بگويد كه اين جشنواره براي خنده بوده نه براي التماس و آه وناله
Posted by م.ح | February 4, 2007 1:25 PM