April 2024
March 2024
February 2024
January 2024
December 2023
November 2023
October 2023
September 2023
August 2023
July 2023
June 2023
May 2023
April 2023
March 2023
February 2023
January 2023
December 2022
November 2022
October 2022
September 2022
August 2022
July 2022
June 2022
May 2022
April 2022
March 2022
February 2022
January 2022
December 2021
November 2021
September 2021
August 2021
July 2021
June 2021
May 2021
March 2021
February 2021
January 2021
December 2020
November 2020
October 2020
September 2020
August 2020
July 2020
June 2020
May 2020
April 2020
March 2020
January 2020
December 2019
November 2019
September 2019
August 2019
April 2019
March 2019
February 2019
January 2019
December 2018
October 2018
September 2018
August 2018
July 2018
June 2018
April 2018
March 2018
January 2018
December 2017
October 2017
September 2017
August 2017
July 2017
May 2017
April 2017
March 2017
February 2017
January 2017
December 2016
November 2016
October 2016
September 2016
July 2016
June 2016
May 2016
April 2016
March 2016
February 2016
January 2016
December 2015
September 2015
July 2015
June 2015
May 2015
April 2015
March 2015
January 2015
December 2014
October 2014
September 2014
August 2014
June 2014
May 2014
April 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
September 2013
August 2013
July 2013
May 2013
April 2013
March 2013
February 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
June 2012
May 2012
March 2012
January 2012
December 2011
July 2011
June 2011
May 2011
April 2011
March 2011
February 2011
January 2011
December 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
June 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
                
info at bbgoal.com
rouyasadr at yahoo.com


Enter Your Email
 





در جست و جوی هنرهای از دست رفته
March 15, 2011


فرهنگ و هنر در 1389،در آیینۀ طنز

این هم مطلبی که در مورد رخدادهای فرهنگی و هنری سال گذشته برای سالنامۀ شرق نوشتم .بخشهایی از آن چاپ شد که کاملش را اینجا آورده ام:

در جست و جوی مجسمه های از دست رفته

در اولین روزهای بهار دل انگیز و زیبا و شورآفرین،خبر سرقت مجسمه های پارکها و میادین تهران،شور و هیجانی مضاعف به جماعت هنردوست و هنرپرور بخشید.مجسمه های ناپدید شده،یکی دوتا نبود:ستارخان،باقرخان،استادمعین،شهریار،صنیع خاتم وبسیاری دیگر از شخصیتهای علمی ،فرهنگی و غیره شبانه غیب شدند وبه مکانهای نامعلومی رفتند .پس از چندی ابوسعید ابوالخیر هم ماندن را مصلحت ندید و به آنها پیوست.در همین رابطه فیلمی از سرقت یکی از مجسمه ها توسط دوربین های مرکز کنترل ترافیک ضبط شد که نشان می داد سارقان ابتدا مجسمه را مورد ضرب و جرح و اذیت و آزار قرار داده و سپس قطعات آن را ربوده اند.با این خبر،بررسی حضور فرهاد کوه کن و اکوان دیو در میان عوامل خودسر سارق در دستور کار قرار گرفت.در این میان یک خبرگزاری به نقل از یک کارشناس ارشد میراث فرهنگی،ازدست پنهان اینگیلیسا در پشت پردۀ سرقت مجسمه ها پرده برداشت و گفت از آنجا که سرقت مجسمه ها نیاز به اتاق فکر و سازماندهی ویژه و ابزارهای مخصوصی دارد، کار،کار اینگیلیسا است تا مجسمه های ما را درسته بردارند و ببرند بگذارند توی موزه ها وپارکها و میدانهای خودشان و حالش را ببرند.کشفیات کاشفان فروتن توطئه های استکبار جهانی،این گمانه زنی را تایید می کند.با هم بخشهایی از این کشفیات را که مربوط به لحظات وقوع سرقت است می خوانیم:

استاد معین:آخ!کمرم!آقای نگهبان!تورو ارواح خاک بابات یه چیزی به این آقا بگو...اینه سزای عرقی که سر فرهنگنامه ریختم؟!
جرثقیل معلوم الحال و وابسته به روباه پیر استعمار(با صورت شطرنجی،رو به دوربین):نگیر آقا!عکس نگیر!
***
ستارخان(با ترجمه و تلخیص):دلم می خواد اون نامردی که مارو خلع سلاح کرد پیدا کنم حقشو بذارم کف دستش...آقا چرا همچین می کنی؟!
عامل ناشناس وابسته به اینگیلیس(با صورت شطرنجی،رو به دوربین):چند دفه بگم عکس – مکس نگیر؟!به بچۀ آدم یه بار حرف می زنن.
***
عامل وابسته:
I am from estekbare eengilis.Are you boronz?
ابوسعید ابوالخیر:خیر.آن یک مثقال برنزهم خواجه امام مظفر حمدان است و ما هیچ نیستیم.
عامل وابسته( در حال کلنگ زدن به مجسمه):
Baba to deege kee hasti?!


کتابها و آدمها

هنوز عرقمان در رابطه با جستجوی سارقان مجسمه ها خشک نشده بود که خبر رسید در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران،جماعت برای کتاب سر و دست شکسته اند.به این ترتیب که پایۀ یکی از چادرهای موقت در محوطۀ نمایشگاه سقوط کرده و تعدادی از جماعت کتابخوان به سزای اعمال پلید کتابخوانی خود رسیده اند!در همین راستا و کلیۀ راستاها و درازاهای دیگر،کارشناسان امور بیولوژیک و فارماکولوژیک و سایکولوژیک و سوسیولوژیک و بقِۀ لوژیک های عالم امکان،پیشنهاد کردند که حضور در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران جزو رفتارهای پرخطر قلمداد شود.این کارشناسان از زنان باردار،سالمندان،کودکان و بیماران قلبی و عروقی خواستند جز در مواقع ضروری،حول و حوش نمایشگاه آفتابی نشوند و در صورت اجبار،خود را به زنجیر چرخ و تجهیزات ایمنی از قبیل کفش راحت و قرص زیر زبانی ولباس خنک و ماسک اکسیژن (برای حضور در سالنهای سرپوشیده)مجهز سازند.از خواهران عزیز نیزمثل همیشه تقاضاشود که توجه اکید بفرمایند.خلاصه این که اگرچه نمایشگاه کتاب در سایۀ رواداری و سعۀ صدر مسئولین مربوطه و غیر مربوطه خیلی پر و پیمان است و از کلیۀ نویسنده ها وتمام ناشران کتاب دارد و همۀ کتابهای عالم وجود از ابتدا تا به حال توی دست و بالش ریخته،ولی این دلیل نمی شود که جماعت از هول حلیم توی دیگ بیافتند و کار دست خودشان بدهند.در ضمن با توجه به این همه فراوانی،پیشنهادات برخی از افراد را در رابطه با موضوع کتابی که دوست دارند بخوانند مرور می کنیم:
- یک مسئول فرهنگی: یک کتاب افشاگرانه دررابطه با آبشخورهای کودتاهای خزنده و جهنده نرم و سفت مطبوعاتی در کلیه نقاط جهان و کهکشان راه شیری.
- یک مسئول غیرفرهنگی:یک کتاب حاوی نکات آموزنده و اخلاقی در رابطه با فضاهای درخشان و رو به جلو مربوط به اکتشاف و اختراع وخدمات رسانی اعم از نان و نفت و بنزین و گوجه فرنگی در سطح فرامنطقه ای.
- یک وزیر سابق:در جست و جوی زمان از دست رفته.
- یک فیلمساز جنجالی- ارزشی:یک رمان رزمی-بزمی-عشقی-کمدی-اخلاقی که بتواند با تولید در ژانر بشکن و بالا بنداز، گیشه را ترکانده و مشت محکمی بر دهان منتقدان بزند.
- یک فیلمساز پسا- فرا- نئورئالیست:یک اثر ارزشمند و معروف کلاسیک،که بتوان به شیوه مدرن دوباره خوانی اش کرد وسر تا پای آن اعم از ساختار و هنجار و غیره را به هم ریخت وشکست و به بازار نشر عرضه کرد.
- یک نویسنده و ارباب رجوع اداره کتاب کشورهای مختلف:کلیه آثار تراژیک عالم امکان از بدو خلقت تا به حال.
- یک متفکر طراز نوین جهانی و تلویزیونی درعصرهای جمعه:کتاب وزینی در رابطه با افشای مکانیزم وصل تمنیات مادی به لوله های آبشخورهای فرهنگی فاضلابهای خودباخته سکولاریست در عالم امکان.
- یک مجری تلویزیونی:یک کتاب در رابطه با همه چی آرومه و من چقد خوشبختم...

تعطیلی کتابفروشیها

تعطیلی کتابفروشیهای خیابان کریمخان،یکی دیگر از خبرهای فرهنگی در سال گذشته بود که از تداوم یک فاجعۀ انسانی یعنی اختصاص فضاهای معماری شهری به پدیده های مبتذل و زشت جلوگیری کرد و با تبدیل کتابفروشی به کبابفروشی و امثاله گامی دیگر در خدمت به بشریت سرگردان و گرسنه و هراسان عصر حاضر برداشته شد.


موسیقی و مکافات

در سالی که گذشت،بعضی کنسرتهای موسیقی مثل کنسرت حسام الدین سراج و کیهان کلهر به علل مشخص و نامشخص،از سوی دستهای پیدا و پنهان،لغو شدند.در ضمن به سراج گفته اند که شرکت کنندگان در کنسرتش باید زیر هزار نفر باشند.
تبصرۀ 1:هر صد نفر کمتر،امتیاز تشویقی دارد.
تبصرۀ 2:دست اندرکاران کنسرت و سالن از قبیل اعضای گروه موزیک،خدمات،نور،دوربین و غیره از محل هزار نفر کسر می شوند.
تبصرۀ 3:اگر جمعیت حاضر به صفر برسد،به گروه ،جایزۀ ویژه تعلق می گیرد.
تبصرۀ 4:سازها وارداتی نباشند.تشت و قابلمه و بشکن مرجٌح است.
تبصرۀ 5:مرغ سحر اجازۀ حضور در اشعار را ندارد.حضور مابقی مرغها بلامانع است.
تبصرۀ6:سازها معلوم نباشد.حضور نوازندگان پشت چرخ درشکه(در صورت استفاده از ساز گرد) و پشت برج میلاد(در صورت استفاده از سازهای دسته دار)لازم است.
تبصرۀ6،الف:از تجربیات گرانقدر صدا و سیما استفاده شود.
تبصرۀ 7: از دستگاهها و مایه های موسیقی که کمر و پاره ای نواحی را دچار حرکات موزون می سازد استفاده نشود.
تبصرۀ 8:و غیره...

انتظارش را نداشتم!

اوایل پاییز بالاخره ماریو وارگاس یوسا،نویسندۀ سوربز، توانست جایزۀ نوبل ادبیات را پس از سالها انتظار نفس گیرِخوانندگان و مترجمان ایرانی تصاحب کند و ملتی را از نگرانی برهاند. ما هم ضمن عرض تبریک و خسته نباشید خدمت هموطنان گرامی،اعتراف می کنیم که حق بالاخره به حقدار رسید و یوسا جایزه ای را گرفت که سالها بود استحقاق دریافت آن را داشت . یوسا درپاسخ به این سوال که موقع شنیدن خبر چه احساسی داشتید،خندیده و گفته است:
- واقعاًمنتظرش نبودم.بسیار غافلگیر کننده بود.تصور می کردم دوست _ یا دشمنی _ سر به سرم می گذارد...اما زندگی ام تغییر خواهد کرد.تلاش خواهم کرد که خودم را حفظ کنم...
حالا تصور کنید روزی – روزگاری(با جایزۀ روزی – روزگاری خودمان اشتباه نشود)یک نفر از یک گوشۀ نامشخص!دنیا برندۀ چنین جایزه ای بشود و بخواهند احساس او را از شنیدن این خبر بپرسند.چیزی خواهد گفت در این مایه ها:
- راستش را بخواهید انتظارش را داشتم.اگر خبر جز این بود،به نظرم عجیب و مشکوک می آمد. دهها سال بود که داوران داشتندحق من را می خورند و به دوست و رفیقهایشان می دادند.بنابراین اصلاًغافلگیر نشدم.اگر دوره های قبل هیات داوران یک جو شعور و انصاف و سواد و معلومات داشت می بایست مرا برنده اعلام می کرد.کارهای دیگران را بخوانید،مال من را هم بخوانید.همه اش باند بازی و رفیق بازی بود.جز باند خودشان هیچکس را قبول نداشتند.بر عکس این دوره که یک عده آدم حسابی با شعور با سواد با فهم و کمالات چیزفهم دور هم جمع شدند و بدون هیچ ملاحظه ای رای دادند.البته نه این که فکر کنید چون خودم برنده شده ام این را می گویم ها!نه!نوشتن سرنوشت من است.من در نوشتن خلاصه می شوم و در خلوت رنجبار تنهایی خودم غوطه ورم و عصاره عرق ریزان محنتبار زندگیم را بی هیچ منتی با دست باز در اختیار جامعۀ بشری و ساکنان کهکشان راه شیری قرار می دهم.از این رو با گرفتن جایزه،چیزی برایم تغییر نمی کند.نه داداش،ما ندید – بدید نیستیم و برای جایزه – مایزه تره هم خرد نمی کنیم.(سرفه)

نفوذ فرهنگی آشپزخانه ای

اعلام ممنوعیت آموزش غذاهای غیر ایرانی در برنامه های آشپزی تلویزیون،یکی از مهمترین رخدادهای فرهنگی و هنری سال بود که بی شک نقطۀ عطفی بر جلوگیری از نفوذ بیگانگان بر فرهنگ جوامع بشری به شمار می آید.چرا که محققین و مخترعین جوان و کوشای دنیا ثابت کرده اند که بزرگترین رخنه های فرهنگی، از طریق منافذ موجود در دیگهای آشپزخانه ها صورت پذیرفته است.فقط می ماند روشن ساختن این مساله که واقعاًبا توجه به داد و ستد فرهنگی چند قرنۀ جوامع( که به آمیزش فرهنگ آشپزی و عادات غذایی مردم منجر شده است) کدام غذا ایرانی است و کدام خارجی؟برای مثال شنیده ایم که حتی پیتزا ریشۀ ایرانی دارد و غذاهای همسایگان ترک ما،یادگار سلجوقیان است.از این رو برای حفظ حقوق اخلاقی و قانونی غذاها،پیشنهاد می شود شورایی مرکب از کارشناسانی در رشته های فرهنگ و زبانهای باستانی و دیگر زبانهای زنده و مردۀ دنیا،تاریخ،جغرافی،اجتماعی،ادبیات،میراث فرهنگی،اطلاعات و جهانگردی،صنف رانندگان تریلی های هیجده چرخ جاده های ترانزیت،متخصصان گوارش و جهاز هاضمه و کلیۀ تخصصهای دیگر تشکیل شود و این شوراشناسنامۀ کلیۀ غذاهای موجود در عالم امکان را بررسی کرده و آنها را تعیین هویت کنند و در صورت احراز هویت ایرانی(حداقل از پنج پشت به اینطرف)،صلاحیت آنها را برای نمایش در تلویزیون بلامانع اعلام کنندو تا احراز کامل هویت غذاها،از حضور آنها در برنامه های آشپزی جلوگیری به عمل آید.

هنریک ایبسن منحط

سرمای زمستان امسال،با بحث گرم صاحبنظران و نظریه پردازان پیرامون سوابق کاری و فرهنگی فرد معلوم الحالی به نام هنریک باصطلاح ایبسن آغاز شد.در پی آغاز اجرای نمایش موهن و سخیف و فاسد و دارای مجوز رسمی هدا گابلر نوشته هنریک ایبسن در تئاتر شهر،کارشناسان،اسناد محکمی مبنی بر وابستگی ایبسن به غرب غارتگر و در راس آنها نروژ جهانخوار ارائه دادند که نشان می داد وی تحت پوشش نمایشنامه نویسی،در صدد بوده جامعۀ بشری بخصوص تماشاگران سالن چهارسوی تئاتر شهر را به خاک سیاه بکشاند و صحنۀ تئاتر شهر را جولانگاه تفکرات انحرافی خود و عادی سازی شرب خمر و حالات مستی پس از آن به صورت تلویحی در پوششِ خوردنِ آب پرتقال قرار دهد که خوشبختانه این توطئۀ در نطفه خفه شدو عوامل نمایشنامه احضار شدند و مورد بازپرسی قرار گرفتند .البته برخی ادعا می کنند که در تئاتر مذکور ملاحظات اخلاقی در نظر گرفته شده،ولی قرائن نشان می دهد که این عمل به طور قرص و محکم وچندان ا ز بیخ انجام نپذیرفته.از این رو ما صحنه ای از پرده دوم نمایش را بازنویسی کردیم و محض نمونه به جامعه ادبی عرضه داشتیم تا همگان بدانند و آگاه باشند که چطور از هدا گابلر،این زن ناراحت و ناامید و سرکش و بی اعتنا به شوهر، می توان یک نمونۀ اتوپیایی ساخت تا اجازه نمایش داشته باشد:
بخشی ازپردۀ دوم(نسخۀ منحط):
خانم الوستد:لازم است بروم با شوهرت احوالپرسی کنم؟
هدا:نه،لازم نیست نگران آنها باشیم.فکر می کنم تا چند دقیقۀ دیگر بروند بیرون...به یک مهمانی بزن و بکوب!
بخشی ازپردۀ دوم(نسخۀ بازبینی شده و بلامانع جهت اجرا):
خانم الوستد:لازم است بروم با حاجی آقای جنابعالی ضمن حفظ حدود،گفت و گویی داشته باشم؟
هدا:نه،لازم نیست،این کار از نظر اخلاقی و اصول و موازین پذیرفته شده،به صلاح نمی باشد و تشویش افکار عمومی محسوب می شود.در ضمن اونطور که آقامون گفتن،ایشون دارن تشریف می برن به یک نشست سنگین و وزین عرفانی و فکری....آقامون خیلی با فهم و کمالاتن...ما زنها هم بریم به کارمون برسیم وسبزی ورچینیم و آبگوشت بزباش بپزیم...

بحث شیرین کله قند و نخبه ستیزی در جشنوارۀ فیلم فجر

با این که آمار و ارقام نشانگر ریزش رقم تماشاگران سینما از 80 میلیون در سال 68 به 13 میلیون در سال جاری است،ولی این چیزی از اهمیت و جذابیت جشنواره فیلم فجر کم نمی کند،گیرم که فیلمها یا اکران نشوند و یا در فرصت نامناسب اکران بشوند و یا مشمول تعدیل قرار گیرند ویا دیر اکران شوند و پاک از دهن بیافتند.در هر حال مهم این است که تولیدات سینمایی در جشنواره فیلم فجر با هم رقابت کنند یا نکنند.در همین رابطه و کلیۀ رابطه های دیگر،رضامیرکریمی که با "یک حبه قند"در جشنوارۀ فیلم فجر امسال شرکت کرده بود،گفت:"نخبه ستیزی سیاست اصلی جشنوارۀ فجر سال جاری است."این گفته، خاطر نازک و حساس مسئولان ارشاد و جشنواره را آزرد در مقابل،
یکی از داوران جشنواره،به میرکریمی گوشه و کنایه زد که :"میرکریمی با بودجه ای که برای فیلمش صرف کرده است،یک کله قند در گلویش گیر می کند."و با این اظهار نظر حکیمانه و مبتنی بر کلیۀ تئوریهای فیزیک ذرات و کوانتوم،مشت محکم بر دهان شایعه افکنانی زد که برای نخبه ستیزی هیات داوران حرف درمی آورند.البته با حضور متخصصانی در زمینۀ بررسیهای دکترینال (اندیشکده یقین)و بررسی ابعاد توطئه آمیز سریالهای لاست،24و فرار از زندان در ترکیب هیات داوران،نخبه گرایی جشنواره وارد مراحل سرنوشت ساز خود شد وبرای اولین باراین امکان فراهم شد که فیلمها از نظر علوم سیاسی، فلسفه،دین،تاریخ،الهیات،ادبیات،سینما،تئاتر،موسیقی،معماری،نقاشی،و سایر رشته های موجود مورد سنجش قرار گیرند و از نظر انواع جنگ هااعم ازسفت و نرم وارسی شوند و لایه های نئولیبرالیستی آنها در واکنش به لیبرالیسم اتوپیایی اسکولاستیک ژوزف اسلیک لیتس در رویکرد سکولاریستی اومانیسم منحط خاک بر سر، بررسی شود.البته آنطور که گفته اند آرای نهایی از نظر بررسی های دکترینال و اسکولاستیک هنوز مو لای درزش می رفت که خیلی بد شد.امید که بعد از جدایی نادر از سیمین جبران شود.

قهوۀ تلخ و شیرین

برای اولین بار یک مجموعه غیر تلویزیونی توانست رکورد بینندگان سریالهای تلویزیونی را بشکند و آن "قهوۀ تلخ"بود.بسیاری از افراد عدم پخش این سریال از سیما را بر موفقیت آن بی تاثیر نمی دانند.تا آنجا که بعضی کارشناسان معتقدند این که مسئولین مربوطه در صدا و سیما اظهار داشته اند این سریال مورد تایید ما نیست بی شک در موفقیت آن نقش داشته است.در همین رابطه برخی تحلیلگران احتمال وجود تبانی میان مدیری و مسئولین مذکور را رد نکردند و گفتند مسلما اگر همان مسئولین مذکور بخواهند از فیلم و سریالی استقبال شود،کافی است بگویند که مورد تاییدشان نیست.

فراخنای پاتریمونیال دکترین عمعق بخاری!

در راستای کور کردن و ترکاندن چشم حسود،سال گذشته هم سمینارهای متعددی در تمام زمینه های علمی و غیر علمی عالم وجود در کشور تشکیل شد که در آن کلیۀ مشکلات بشریت به طور دقیق مورد بررسی و حل و فصل قرار گرفت و برخی چون کنفرانس جهانی فلسفه و مجمع بین المللی استادان زبان و ادبیات فارسی حاشیه ساز شد.البته این از اهمیت سمینارخیز بودن کشور گل و بلبل کم نمی کند.از این روما هم تا دیر نشده و تقویم کاری سمینارهای سال آتی بسته نشده،بسته پیشنهادی خود را بدین وسیله تقدیم می کنیم:
-- سمینار بین المللی" فراخنای پاتریمونیال دکترین عمعق بخاری در عصر حاضر" با حضور کلیۀ استادان داخل و خارج با هزینۀ اقامت و ترانسفر فرودگاهی و گشت جزیره
-همایش ملی"واکاوی فرهنگ پراکنش چالش آسیب عرضی و طولی جوانان در نظام سلطه" با حضور کلیۀ اندیشمندان و دانشمندان و مخترعان پیر و جوان با تضمین صد در صد بدون درد و خونریزی
- سمینار کهکشانی"بازنمایی نمودگرایانۀ درازنای کلیۀ فرخناها "با سخنرانی افتتاحیه و اختتامیه و پخش مستقیم و غیر مستقیم و کیف و پوشه با نون و گوجۀ اضافه
-سمینار منطقه ای "جهان هولوگرافیک در پوزیتیویسم اثیرالدین اخسیکتی "از سوی موسسۀ تحقیقاتی دارقوزآباد سفلی با تضمین تایید ارائۀ مقاله جهت ارتقای رتبۀ اساتید ارجمند
-وغیره...



نظرات (14)

سلام خانم صدر

جالب بود
ممنون


سال نو پیشاپیش مبارک

با یک کاریکلماتور ، داستانک و شعر به روزم.

در شکفتن جشن نوروز برایتان در همه‌ سال سر سبزی جاودان، اندیشه‌ای پویا، آزادی و برخورداری از همه نعمت‌های خدادادی را آرزومندم. [چشمک] [گل]

سلام عالی بود بایگ پیامک منتظرم

مونپارناس:

خیلی خوب بود ممنون

باغبان جهنم:

سلام
يكم - شرقي اش خونش شد.
دوم - خوش دل باشي به بهانه ي آمدن بهار

سلام خانم صدر . سال نو مبارک . امیدوارم سال خوبی در کنار خانواده ی محترمتون داشته باشین .

[گل] سال ٧٠٣٣ میترایی آریایی ، ٣٧۴٩ زرتشتی

و ٢۵٧٠ شاهنشاهی ... سال١٣٩٠ خورشیدی ....

بر تمام ایرانیان و پارسی گویان جهان خجسته باد [گل]

[گل] آیا برای سیزده به در , تدارک لازم دیده ای دوست من

مردم ایران روز سیزدهم فروردین، به مکان‌های طبیعی مانند پارک‌ها،

باغ‌ها، جنگل‌ها و ماطق خارج از شهر می‌روند. این مراسم سیزده‌به‌در

نام دارد.

سیزده بدر نماد پیوند است بین انسان و طبیعت

از کارهای رایج در این جشن، گره زدن سبزه است

دختران و پسران پس از آرزویی در دل سبزه را گره میزنند خانواده ها با آوردن آجیل و شیرینی و پختن آش و کوکو یک روز را در طبیعت میگذرانند . [گل]

سلام...
عقايدالعماد: عاشق بهاريم و بيزار از تغيير...
مثل هميشه زيبا و موقر نوشتيد...
با سپاس

با سلام

به روزم ( کتمان کنندگان)
صفای قدمتان و فدای نظرتان
حضور شما را گرامی میدارم
ارادتمند رئیسی

این خرمن جان آدمی سوختنیست
در عمر تو بس حکمت آموختنیست
خامش منشین و شعله در خویش افکن
کاین طفه چراغیست که افروختنیست

تمام این پست طولانی رو خوندمو لذت بردم
ممنون

حامد:

سلام منم تازگیا کارای طنز می کنم خوشحال میشم اگه وقت شد یه سری به دیوار نه به در هم نه به badekhonak.samenblog.com بزنید.

با سلام
لطفا کتاب طنز داستانی به من معرفی کنید
سپاس
بهار 1390 هم مبارکباد

باسلام دوست من
عالي بود.

نظر خود را بنویسید:

(If you haven't left a comment here before, you may need to be approved by the site owner before your comment will appear. Until then, it won't appear on the entry. Thanks for waiting.)

                   

                

       


: